بازگشت

قصيده اي از مؤلف


قصيده ايست كه اين بنده مؤلف كتاب درباره ي تهنيت روز عيد سعيد ولادت حضرت سيدالشهدا ابي عبدالله الحسين عليه السلام در روز سيم ماه شعبان 1373 در حرم و حاير حسيني سروده



زمين شد چه باغ خلد جهان گشت باصفا

سراسر ببر و بحر عيان جلوه و جلا



تو گوئي جهان پير جواني ز سر گرفت

نشاطي دوباره يافت فلك بعد قرن ها



نگنجد زمين پيوست كند هر دم ارتعاش

بخود بالد آسمان از اينگونه ماجرا



رسد مژده از ملك باهل زمين ز وجد

رسانند قدسيان بكروبيان ندا



كه اي خيل پاكيان بتبريك خاكيان

بيائيد بر زمين بگرديد جبهه سا



كه مقصود از سجود ز غيبش شده شهود

هم اكنون سجود او شما را بود سزا



نه مصداق امر حق گر آدم بدي نخست

و ليكن بدي غرض بر اين سجده از خدا



كه از صلب بوالبشر در آخر زمان شود

عيان مظهر سجود خدا را ز كبريا



جمال خداي را ظهور تمام او است

كمال خداي را فراخور بانتها



نه او باشد آينه كه حق را دهد نشان

خدا خود بوي نمود چه در حق شد او فنا



سماواتيان تمام بوجدند و در سرور

ز ناسوتيان رسد بگوش فلك صدا



شعف بهر خاكيان از اين روز پرنشاط

سروري بنوريان رسد زين چنين صدا



بخلد برين دهند ز نو زينتي دگر

به آرايش اند حور در اطراف غرفه ها



ز افلاك تا زمين سراسر بوجد و شوق

نمود عالم وجود يكي جشن خوش بپا



در و دشت ز انبساط عيان حالت نشاط

چمن سبز و روح بخش دمن گشته جان فزا



بباغ و براغ زاغ چو قمري است در پرش

زند بلبل خموش دگر چهچهه برملا



سراسر گرفته زيب فضاي جهان پير

زمين بين چه دلرباست زمان بين چه دلگشا



ز اهل زمين رسد بافلاك هلهله

بگوش از ملك رسد هم اهلا و مرحبا



بشارت رسان ملك بتسبيح حق فلك

ز خالق هماره فيض فراريزد از سما



ز هي روز پر سرور ز هي عيد بينظير

تبارك خداي را از اين بخشش و عطا



چه روزي است يا چه عيد كه خورشيد و ماه را

طبق ها ز زر و سيم نثار است بيريا






نداني ز چيست شاد همه عالم وجود؟

نگوئي چرا شده است جهان جمله باصفا



بود مولد سعيد ز شاهنشه شهيد

حسين گوشوار عرش در درج كبريا



عزيز دل بتول جگر گوشه رسول

گل بوستان دين بهين پور مرتضي



فداي رضاي حق شهيد طريق دين

از او زنده دين حق از او ركن دين بپا



از او تازه رسم دين هويداره يقين

از او گشته پايدار هم آئين مصطفي



سر و جان به راه حق ز اخلاص و صدق داد

بثار اللهش خطاب خدا كرده بارها



بهشت و جنان و خلد نعيم و رضاي حق

به او داد كردگار و راهست خونبها



از او دوستان وي تمامند كامياب

و ز او دشمنان وي بدوزخ كنند جا



از او گشته رستگار محبان پاكدين

و ز او جمله شرمسار ستمكار بيحيا



ملايك ز ساق عرش رسانند فوج فوج

درود فزون زحدهم از صبح تامسا



فشانند چون گلاب برخسار زائرش

ز عطر خوش بهشت ملايك گلاب ها



سلام و صلواة حق نثار حريم او

بهر بامداد و شام ز ايزد شود عطا



سحاب از سر نياز در اين پيشگاه راز

نمود اين چكامه را بنوك قلم ادا



بدرگاه شاهدين به سوديم ماجبين

خدا را هزار شكر از اين بخشش و سخا



در اين آستان قدس نهاديم سر ز شوق

همي از ره نياز همي از ره صفا



بهردم ز فيض او بما پرتوي ديگر

منور نمود دل ورادا انجلا



شرار محبتش ز ما سوخت جسم و جان

تو گوئي ز ما نماند در آنجا دگر بقا



چه شد او فناي حق فنا گرددش محب

نماند ز هستيش نشاني دگر بجا



سر و جان فداي او به عشق لقاي او

اميد است بخشش بما اندران سرا



اگر قرب كوي او به ظاهر نبد نصيب

دل ما به هر كجا است روان سوي كربلا



ز كرب و بلاي او رسد جذبه دمبدم

بدلهاي عاشقان زهر گوشه جابه جا



هزاران سلام باد به هر بامداد و شام

نثار روان او ابا مدحت و ثنا



ابوالقاسم سحاب - 3 شعبان 1373 - كربلاي معلي

مجلسي در بحارالانوار نقل از مناقب با اين قول موافق است و در سه شنبه و پنج شنبه


بودن اختلاف دارد و از كتاب عوالم هم بدينگونه نقل شده، خوارزمي در مقتل خود چند شب از ماه شعبان گذشته و سال چهارم مي نويسد و يافعي در مرآت الجنان سال پنجم نوشته، صاحب جنات الخلود سيم و پنجم شعبان و سال سيم و چهارم مي نويسد، شيخ مفيد در ارشاد ولادت را پنجم شعبان و سال چهارم نوشته، صاحب مقاتل الطالبيين هم بر اين قول است، ابن جوزي در تذكره ي خود ولادت حضرت را شهر شعبان و سال چهارم نوشته و در مطالب السئول هم پنجم شعبان و سال چهارم مي نويسد، صاحب فصول المهمه هم بر اين قول است، اقوال ديگري هم در اين خصوص رسيده كه ذكر آن ها موجب تطويل است و از همه اين اقوال چنين برمي آيد كه ولادت آن حضرت در ماه شعبان بين سوم و پنجم و سال چهارم هجرت بود مرحوم دبير تفرشي اين دو بيت را درباره زندگاني آن بزرگوار چنين سروده (نخبة التواريخ) نسخه خطي



چه خواهي روزگار عمر شاه دين حسين خواهي

بجو اول تو ايام امامت را خود از واجب (12)



ولادت سوم شعبان بسال چارم هجرت

بجو عمر از مجيد (57) و هم شهادت واحد طالب (62)



و ليكن شهادت باتفاق همه (61) هجري بوده