بازگشت

عفو و گذشت آن حضرت و جود و كرم او


ابن صباغ مالكي در فصول المهمه خودش مي نويسد: آن حضرت از بعضي غلامان خود جنايتي ديد كه باعث بر زيادتي تنبيه او مي شد لذا امر بتأديب وي فرمود آن كس به حضرت عرض كرد، اي مولاي من، خدا مي فرمايد: و الكاظين الغيظ حضرت فرمود او را رها كنيد زيرا كه غضب مرا فرونشانيد، غلام عرض كرد و العافين عن الناس حضرت فرمود من از تو گذشتم و تو را بخشيدم، غلام عرض كرد: و الله يحب المحسنين و خدا دوست دارد نيكوكاران را، حضرت فرمود، تو از براي خاطر خدا آزادي، سپس او را آزاد فرمود و جايزه شاياني به او داد.

باز ابن صباغ در فصول المهمه مي نويسد [1] : معاويه موقعي كه از مكه آمد مبلغي زياد و اثواب و جامعه بسيار و پوشش هاي زيبا و فاخر به عنوان هديه بخدمتش فرستاد، حضرت تمامي آن ها را به خود او برگردانيد قبول نفرمود و اين خود از سجيه و صفت جود


و بخشش و بزرگواري و خصلتي است از كسانيكه داراي مكارم اخلاق و محاسن شيم مي باشند.

باز در كرم و سماحت و ثبات قلب و شجاعت آن بزرگوار اشعار نموده و گويد سخاوت و شجاعت با يكديگر توام و از يك پستان شير خورده اند و آن كس كه جواد است صفت شجاعت را داراست و آن كه شجاع است صاحب جود و بخشش مي باشد و اين قاعده كليه است باز ابن صباغ درباره كرم و جود آن حضرت نقل از كمال الدين ابن طلحه شافعي نموده و مي نويسد: [2] .

مشهور درباره ي حضرت حسين عليه السلام اين است كه اكرام ضيف مي فرمود و مهمان را گرامي مي داشت و خواستاران را بخشش مي كرد و صله رحم مي نمود، به بينوايان احسان داشت و حاجات نيازمندان را برمي آورد، برهنگان را مي پوشانيد، گرسنگان را سير مي كرد، قرض ايشان را ميداد، ضعيفان و ناتوانان را تقويت مي كرد يتيمان را نوازش مي فرمود و به آنها محبت و مهرباني داشت درماندگان را ياري و كمك كار بود و كمتر اتفاق مي افتاد كه به خدمت حضرتش مالي برسد و آن را مابين بيچارگان و درماندگان تفرقه و تقسيم نكند.

گوئيم، چرا حضرتش داراي اين گونه كرامات و بزرگواري و اوصاف جميله نباشد كه اصالت كرامت و شرافت و ريشه و اصل و اساس سخاوت و همت در وجود ايشان است و حقيقت اين صفات در وجود آن ها اصلي ثابت و پابرجا است و در ديگران بر سبيل مجاز و اتفاق مي باشد شاعر عرب گويد:



فما كان من جلوه اتوه و انما

توارثه آباء آبائهم قبل



و هل ينبت الخطي الاوشجه

و تغرس الا في مغارسها النخل



يعني هرگونه جود و بخشش كه او دارد جز اين نيست كه از پدرانش و از اجدادش بارث برده و نه اين است كه نيزه خطي وقتي كه روئيد و بعد شكسته شد به جاي غرسگاه آن نخل مي نشانند و نخله خرماي بارور جانشين آن مي گردد.



پاورقي

[1] فصول المهمه ص 158.

[2] فصول المهمه ص 158.