پريشان شدن آدمكشان جنايتكار
ترس و وحشت بر جان آدمكشان جنايتكار و قاتلان ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله مستولي شد؛ زيرا آنان يقين داشتند كه قيام مختار براي انتقام گرفتن از آنان برپا شده است، لذا بعضي از آنان از ترس وي، سر به بيابان نهاده و ديگر
خبري از آنان به دست نيامد. عده اي ديگر نزد عبدالملك گريختند تا آنان را از حمله و خشم مختار حمايت كند كه يكي از آنان خطاب به وي گفته بود:
ادنو لترحمني و ترتق خلتي
و اراك تدفعني فاين المدفع [1] .
«به تو نزديك مي شوم تا مرا رحم كني و گرفتاريم را رفع نمايي، اما مي بينم كه مرا دور مي سازي، پس كجا بايد رفت؟».
«عبدالملك بن حجاج تغلبين» نيز به وي پناهنده شد و به او گفت: «من به سوي تو از عراق گريخته ام».
«عبدالملك بن مروان» بر وي فرياد كشيد: «دروغ گفتي، به سوي ما فرار نكرده اي،ولي تو از خون حسين گريختي و بر جان خود ترسيدي و به ما پناه آوردي». [2] .
همچنانكه بعضي از آنان به سوي فرزند زبير گريخته و به سپاه وي پيوسته و همراه وي جنگيده بودند، نه به عنوان ايمان به مسلك وي بلكه به خاطر ترس از مختار كه او خانه هايشان را ويران ساخت و بر همه ي اموالشان دست يافت. وي، خانه ي «محمد بن اشعث» را ويران ساخت و مصالح آن را گرفت و خانه ي شهيد «حجر بن عدي» را با آن بنا كرد كه زياد بن ابيه، آن را ويران ساخته بود. [3] .
اما پليد ناپاك، «عمر بن سعد»، در خانه ي خود پريشان و هراسان، پنهان شد و شخصيتها را براي واسطه شدن نزد مختار براي گرفتن امان نامه و عفو كردن وي، مي فرستاد. مختار او را به شرطي امان داد كه دست به هيچ اقدامي نزند، ولي وي در اين مورد، اقدام به وارونه گويي و توريه نمود به اين معنا كه وارد بيت الخلاء نشود.
مختار، دل مجرمان و قاتلان امام را پريشان ساخت، به طوري كه زمين در زير پايشان لرزيد و امواج خروشاني از ترس و وحشت، آنان را در كام خود فروبرد و هيچيك از آنان زندگي آسوده اي نيافتند؛ زيرا شبح مرگ بر آنان سايه افكنده بود.
پاورقي
[1] ابنقتيبه، عيون الاخبار 180 -179 /1.
[2] ابنقتيبه، عيون الاخبار 180 -179 /1.
[3] ابناثير، تاريخ 244 /4.