بازگشت

قيام مختار


«مختار»، از مشهورترين شخصيتهاي عربي است كه تاريخ اسلامي آن را


شناخته و نقش مهمّي در حوادث سياسي و اجتماعي آن روزگار، ايفا نمود. و نيز از برجسته ترين سياستمداران در طرح برنامه ها و ارائه ي شيوه ها و چيرگي بر موقعيتها بوده است. وي شايستگي خود را به عنوان مرد انديشه و عمل، به اثبات رساند.

يكي از نويسندگان درباره ي او مي گويد: «وي، اطلاعات وسيعي در علم روان شناسي و آگاهي از وسايل تبليغ و اطلاع رساني داشته و با احساسات مردم همانند خردهاي آنان سخن مي گفت و به وسايل تبليغ معروف همچون خطابه و شعر، اكتفا نمي نموده، بلكه به وسايل ديگري براي تبليغ دست زده بود، همچون نمايش، تظاهرات و شايعه پراكني. و نيز آنچه امروزه با آن را كودتاي نظامي مي ناميم دست زد و كوفه را از فرزند زبير گرفت». [1] .

وي، يكي از بزرگان شيعه و شمشيري از شمشيرهاي خاندان رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله بود. و به شدت در آتش درد و بي تابي به خاطر عترت پاك، مي سوخت. كساني كه شمشيرهاي باطل، آنان را از بين برده بودند. وي براي رسيدن به حكومت تلاش كرد، نه به خاطر اينكه رغبتي بدان داشت، بلكه براي اينكه به خونخواهي اهل بيت بپردازد و از قاتلانشان انتقام بگيرد.

به اين قهرمان عظيم، تهمتهاي ناروايي زده شد، مانند متهم نمودن وي به ادعاي نبوّت و ديگر نسبتهاي باطلي كه از او بعيد بوده و وي از آنها مبرّا بوده است؛ زيرا او به خونخواهي امام بزرگوار برخاست، وجود دولت اموي را لرزانده و شكوه حكومت آن را ساقط گردانيد و ميان عرب و غيرعرب، مساوات را اجرا نمود، كسي را بر ديگري برتر نشمرد و در روزگار


حكومتش، مي خواست كه در پرتو شيوه ي سياست حضرت امام اميرالمؤمنين عليه السلام و پيروي از عملكرد آن حضرت در سياست اقتصادي و اجتماعي، رفتار نمايد.

وي، بسيار با تقوا و در دين، پرهيزگار بود. مورخان مي گويند: او در ايام حكومت كوتاه مدتش، براي سپاس به درگاه خداي تعالي، بسيار روزه داري مي كرد كه خداوند وي را به گرفتن انتقام عترت پاك و نابودي آدمكشان پليد جنايتكار، موفق فرموده بود.

آنان تهمتهاي بي اساسي به اين قهرمان بزرگ چسباندند تا مقام وي را ناچيز سازند و از اهميتش بكاهند، ما پس از مطالعه ي كارهاي وي، او را يكي از افراد كم نظير تاريخ و از نامداران امّت اسلامي يافتيم، با شايستگيهاي فراواني كه در فضل و تقوا، اصالت انديشه، عمق نظر و حسن تدبير داشت كه كمتر كسي از مردان و بزرگان روزگار چنين اوصافي را دارا بوده اند...، دوست داشتم كه درباره ي نشانه هاي شخصيت ارجمندش، بيشتر سخن بگويم و درباره ي قيام وي و چگونگي دستيابي اش به حكومت، مطالب بيشتري را بيان نمايم ولي اين كار خود مستلزم كتابي خاص مي باشد كه شايد به خواست خدا، موفق به اين كار گردم و پيش از آنكه سخن درباره ي وي را پايان دهم، به صورتي مختصر به بعضي موارد مربوط به موضوع، اشاره اي مي نمايم:


پاورقي

[1] المختار، ص 43.