بازگشت

ناخشنودي فراگير


كشتن امام عليه السلام نارضايتي فراگيري در همه ي محافل به وجود آورد «حصين بن عبدالرحمن سلمي» مي گويد: «هنگامي كه خبر كشته شدن حسين عليه السلام به ما رسيد، سه روز مانديم كه گويي بر چهره هايمان خاكستر ماليده باشند». [1] .

«هبيرة بن خزيمه» مي گويد: «كشته شدن حسين را به ربيع بن خثيم خبر دادم، وي دگرگون شد و سخن خداي تعالي را تلاوت كرد: «اللَّهُ فَاطر السموات


والأرض عالم الغيب والشهادة...»؛ خداوندا! تو آفريننده ي آسمانها و زمين، داننده ي پنهان و آشكار هستي، ميان بندگانت در آنچه باهم در آن اختلاف داشته اند، حكم مي كني». [2] .

سپس گفت: «جوانمرداني را كشتند كه اگر رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله آنان را مي ديد، دوستشان مي داشت و با دست خود به آنان غذا داده آنان را بر ران خود مي نشاند». [3] .

به «حسن بصري»، خبر كشته شدن حسين عليه السلام را دادند، وي به گريه افتاد تا آنجا كه دو طرف او تكان خورد و گفت: «چه ذلّتي باشد براي امتي كه فرزند نابكارش (يعني فرزند مرجانه) فرزند پيامبرش را كشته است، [4] به خدا جد و پدرش، از فرزند مرجانه، براي وي، انتقام خواهند گرفت».

«عمرو بن بعجه» نيز گفته است: «نخستين ذلّتي كه بر عربها وارد شد، كشتن حسين و مدعي شدن زياد بود». [5] .

مسلمانان به شدت در اندوه و درد كشته شدن ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله رنجيده شدند و به سختي گريستند.

«امام شافعي» به شدت مي گريست و اين ابيات را مي خواند:



تأوب همّي والفؤاد كئيب

و ارق عيني والرقاد غريب



و مما نفي نومي و شيّب لمتي

تصاريف ايام لهن خطوب



تزلزلت الدنيا لآل محمد

و كادت لهم صم الجبال تذوب



فمن مبلغ عني الحسين رسالة

و ان كرهتها انفس و قلوب






قتيل بلا جرم كأن قميصه

صبيغ بماء الارجوان خضيب



تصلي علي المختار من آل هاشم

و تنزي بنيه ان ذا لعجيب



لئن كان ذنبي حب آل محمد

فذلك ذنب لست منه اتوب



هم شفعائي يوم حشري و موقفي

و حبهم للشافعي ذنوب [6] .



«اندوه من بازگشته و دل من اندوهگين است، چشمم از خواب مانده و خواب رفتنم عجيب باشد».

«از آنچه خوابم را ربوده و مويم را سفيد ساخته است، حوادث زمانه هستند كه مصيبتهايي دارند».

«دنيا، براي آل محمد به لرزه آمد، نزديك بود كه كوههاي سخت براي آنها، آب شوند».

«آن كيست كه از من پيامي به حسين رساند، هر چند جانها و دلهايي را خوش نيايد».

«آن كشته ي بي گناهي كه گويي پيراهنش را با آب ارغوان خضاب كرده باشند».

«بر پيامبر برگزيده از خاندان هاشم درود مي فرستي، ولي فرزندانش را دور مي سازي، اين، امري عجيب است».

«اگر گناه من دوستي آل محمد باشد، اين گناهي است كه از آن توبه نخواهم كرد».

«آنان شفيعان من در روز حشر و موقفم باشند و دوستي آنان گناه شافعي باشد».


«ابن هباريه ي شاعر»، بر كربلا گذشت و بر حسين و خانواده اش به گريه پرداخت و اين ابيات را به نظم آورد:



احسين والمبعوث جدك بالهدي

قسماً يكون الحق عنه مسائلي



لو كنت شاهد كربلا لبذلت في

تنفيس كربك جهد بذل الباذل



و سقيت حد السيف من اعدائكم

عللاً و حد السمهري الذابل



لكنني اخّرت عنك لشقوتي

فبلا بلي بين اللوي و بابل



هبني حرمت النصر من اعدائكم

فاقل من حزني حزن و دمعي سائل



«اي حسين! سوگند به جدّ تو كه به هدايت فرستاده شد، خداوند مرا درباره ي اين سوگند، خواهد پرسيد».

«اگر من شاهد روز كربلا مي بودم، براي كم كردن اندوه تو تلاش بسياري مي كردم».

«لبه ي شمشير را از خون دشمنانتان سيراب مي كردم و نيز لبه ي نيزه ام را».

«ولي به خاطر شقاوتمندي ام از تو، به تأخير افتادم ولي اندوههايم ميان لوي و بابل باشد».

«گيرم كه از نبرد با دشمنانتان محروم شدم، ولي آيا از اندوه من اندوهي كمتر باشد در حالي كه اشكم روان است؟».

مورخان مي گويند. وي در جاي خود به خواب رفت و رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را در خواب ديد كه به او فرمود: «خداوند تو را از سوي من، جزاي خير دهد، تو را مژده باد كه خداوند تو را از جمله كساني كه در خدمت حسين جهاد كرده اند، نوشته است». [7] .



پاورقي

[1] تهذيب التهذيب 382 /2.

[2] ابن‏سعد، طبقات 190 /6.

[3] الصراط السوي في مناقب آل‏النبي، ص 94.

[4] تيسر المطالب في أمالي ابي‏طالب، ص 89.

[5] مجمع الزوائد 196 /9. المعجم الکبير 132 /3.

[6] الصراط السوي في مناقب آل‏النبي، ص 94.

[7] الصراط السوي في مناقب آل‏النبي، ص 94.