بازگشت

در مجلس ابن زياد


دختران رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله را در حالي كه اسير ذلّت بودند، بر فرزند مرجانه، آن زاده ي پليديها و خيانت، در قصر فرمانداري وارد كردند، در حالي كه آن كاخ از سربازان جنايتكار خون آشام پر شده بود كه او را براي پيروزي، شادباش مي گفتند و از قهرمانيهاي ساختگي خود در روز عاشورا برايش سخن مي راندند، او خوشحال و شادمانه، پاهايش را تكان مي داد در حالي كه سر ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله در برابرش قرارداشت، آن پليد، آن را بازيچه قرار داده با چوب دستي كوچكش بر آن ضربه مي زد و با شماتت مي گفت: «من هرگز همانند اين چهره را نديده ام!!».


هنوز سخنش را تمام نكرده بود كه «انس بن مالك صحابي» تيري از منطق خود به سويش انداخت و به او گفت: «وي شبيه پيامبر بود». [1] .

آن پليد از سخنش به رنج آمد.

در آن مجلس، شخصي از طايفه ي «بكر بن وائل» بود كه او را «جابر» مي گفتند. وي از جاي خود برخاست در حالي كه مي گفت: «به خدا! اگر ده نفر از مسلمين پيدا كنم كه بر ضد تو قيام كنند، همراه آنان بر عليه تو قيام مي كردم». [2] .


پاورقي

[1] انساب‏الاشراف 417 /3.

[2] مرآةالزمان في تواريخ الاعيان، ص 98.