بازگشت

سرگرداني ابن سعد


ابن زياد، فرمان حكومت ري [1] و حدود «دستبي» و «ديلم» [2] را به نام «ابن سعد» نوشته بود.

سپس از او خواست تا به جنگ حضرت حسين عليه السلام برود، ابن سعد عذر


خواست، ولي ابن زياد وي را تهديد نمود كه حكومت ري را از او پس مي گيرد.ابن سعد، يك شب از او مهلت خواست تا در مورد آن بينديشد، او به وي مهلت داد.

ابن سعد، به خانه ي خود رفت و شب را بيدار ماند و در آن كار مي انديشيد كه آيا به جنگ با ريحانه ي رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله اقدام كند كه در قتل او، عذاب هميشگي و رسوايي جاويدان خواهد يافت و يا اينكه از اين امر عذر بخواهد،در آن صورت، حكومت ري را از دست مي دهد كه براي وي زندگي سرشار از مال و منال فراهم مي آورد؟ خانواده اش صداي او را شنيدند كه مي گفت:



ااترك ملك الري والري بغيتي

ام ارجع مأثوماً بقتل حسين [3] .



و في قتله النار التي ليس دونها

حجاب و ملك الري قرّة عيني



«آيا حكومت ري را از دست بدهم در حالي كه ري خواسته ي من است، يا اينكه با كشتن حسين، گناهكار بازگردم».

«در كشتن او آتشي است كه در برابر آن مانعي نباشد و از آن طرف، حكومت ري، نور چشم من است».


پاورقي

[1] «ري»، شهري معروف و از شهرهاي بزرگ است با خوبيها و ميوه‏هاي فراوان که در ايران واقع است. «اصطخري» گفته است: پس از بغداد، شهري آبادتر از آن وجود ندارد. و اصمعي گفته است: آنجا عروس دنياست و مردم براي تجارت به سوي آن مي‏روند. اين مطلب در معجم البلدان 118 -186/3 آمده است.

[2] الاخبار الطوال،ص 253.

[3] مرآةالجنان 132 /1. يافعي مي‏گويد: اگر گفته بود:



ااترک ملک الري بل هو بغيتي

و ان عدت مأثوماً بقتل حسين



«آيا حکومت ري را از دست بدهم بلکه آن خواسته من است هر چند که با کشتن حسين، گناهکار بازگردم»، اين نحوه‏ي سرودن، مقصود را بهتر نمايان مي‏ساخت.