بازگشت

زياد بن ابيه


«زياد بن ابيه» بيعت معاويه براي پسرش يزيد را به جهت معروف بودن يزيد به بي بندوباري، بي شرمي و زشتكاري نپسنديد. مورخان مي گويند: معاويه به وي نامه اي نوشت و او را به گرفتن بيعت براي ولايت عهدي يزيد فراخواند كه وي از مغيرة بن شعبه شايسته تر نيست.

هنگامي كه نامه اش را خواند، يكي از ياران خود را كه بيش از هركسي مورد اعتماد وي بود، فراخواند و به او گفت: مي خواهيم تو را بر چيزي امين قرار دهم كه متون نامه ها را براي آن امين نمي شمارم. نزد معاويه برو و به او بگو: اي امير المومنين! نامه تو با فلان مطلب به من رسيد، پس مردم چه خواهند گفت اگر ما آنان را به بيعت با يزيد فراخوانيم، در حالي كه وي با سگان و بوزينگان بازي مي كند و جامه هاي رنگارنگ مي پوشد و دايم الخمر است و شبها را با رامشگران


مي گذراند، در حالي كه در ميان مردم، «حسين بن علي، عبداللَّه بن عباس، عبداللَّه بن زبير و عبداللَّه بن عمر» هستند و ليكن او را دستور بده تا يكي دو سال، اخلاق اين افراد را داشته باشد تا شايد ما مطلب را براي مردم ظاهر سازي نماييم.

آن پيك، به سوي معاويه حركت كرد و پيام زياد را به وي رساند. معاويه سخت به خشم آمد و شروع به تهديد وي كرد و گفت: «واي بر فرزند عبيد! به من رسيده است كه خواننده اي براي وي خوانده است كه امير بعد از من، زياد خواهد بود. به خدا! من او را به مادرش سميه و پدرش عبيد باز مي گردانم» [1] .

اينان بعضي از انتقاد كنندگان از خاندان اموي و ديگران در مورد اقدام معاويه به تعيين فرزند فرومايه اش يزيد به عنوان خليفه بر مسلمين بودند.


پاورقي

[1] يعقوبي، تاريخ 220 - 219 / 2.