بازگشت

مصادره اموال شهروندان


معاويه، پس از اسراف و تبذيرش، ناگزير شد كه اموال مردم را مصادره نمايد تا ناتواني مالي خزانه دولت را جبران كند. وي ميراثهاي حنات، عموي فرزدق را مصادره كرد. فرزدق بر اين كار معاويه اعتراض نمود و در سرزنش وي گفت:



ابوك و عمي يا معاوي اورثا

تراثا فيختار التراث اقاربه



فما بال ميراث الحنات اخذته

وميراث صخر جامد لك ذائبه



فلو كان هذا الامر في جاهلية

علمت من المرء القليل حلائبه



ولو كان في دين سوي ذا شنئتم

لنا حقنا او غص بالماء شاربه






الست اغر الناس قوماً و اسرة

وامنعهم جاراً اذا ضيم جانبه



وما و لدت بعد النبي و آله

كمثل حصان في الرجال يقاربه



وبيتي الي جنب الثريا فناؤه

ومن دونه البدر المضي ء كواكبه



انا ابن الجبال الشم في عدد الحصي

وعرق الثري عرقي فمن ذا يحاسبه



وكم من اب لي يا معاوي لم يزل

اغريباري الريح ازور جانبه



نمته فروع المالكين و لم يكن

ابوك الذي من عبد شمس يقاربه [1] .



«پدرت و عموي من، اي معاويه! ارث گذاشته و ارث را نزديكان مي گزينند».

«پس چرا ارث حنات را گرفته اي، در حالي كه ميراث ابوسفيان را اگر مايع باشد براي تو جامد مي شود».

«اگر اين كار در جاهليت بود، مربوط به كسي مي شد كه وارثان اندكي داشته باشد».

«اگر در دين، چيزي غير از اين باشد، شما حق مارا خورده و يا اينكه آب در گلوي نوشنده اش مانده باشد».

«آيا من عزيزين مردم از نظر قوم و خاندان و نگهدارترين آنان نسبت به همسايه گرفتار، نيستم».

«بعد از پيامبر و آل او كسي در مردان همانند حصان، زاده نشده است».

«خاندانم در كنار ثريا باشد و ماه و ستارگان درخشانش از آن پست ترند».

«من فرزند كوههاي بلند به تعداد ريگها هستم و ريشه زمين، ريشه من است، پس چه كسي با آن برابري كند؟».


«وفراوانند پدران من اي معاويه كه فروزان هستند و باد اطراف جامه هايشان را نگه مي دارد».

«آنكه از نسل مالكان بوده و پدر تو از خاندان عبد شمس نمي تواند به وي نزديك باشد».

معناي ابيات اين است كه اموال به جاي مانده از صخر، جدّ معاويه به وارثان منتقل شده در حالي كه ميراث عموي فرزدق را معاويه مصادره نموده است و اگر اين امر در جاهليت بوده، دست معاويه كوتاهتر از آن بود كه به سويش دراز گردد؛ زيرا فرزدق از خانداني است كه آن خاندان از عزيزترين خاندانهاي عرب بوده است.


پاورقي

[1] ابن الاثير ديوان، فرزدق، ص246.