خريد اديان
معاويه، باب جديدي را در سياست اقتصادي گشود و آن خريد اديان و خيانت وجدان بود؛ زيرا هيأتي از اشراف عرب نزد وي رفته بودند و به هركدام از آنان يكصد هزار داد و به «حنات»، عموي فرزدق، هفتاد هزار، و هنگامي كه حنات اين مطلب را دانست، خشمگين نزد معاويه برگشت و به او گفت: «مرا در ميان بني تميم رسوا كردي، اصل و نسب من صحيح است، آيا سالخورده نيستم؟ مگر در ميان قوم خودم، مورد اطاعت نمي باشم؟»
- تو چنين هستي.
- پس چرا مرا كمتر از قومم دادي و به كساني كه بر ضد تو بودند بيشتر از آنها كه باتو بودند، عطا كرده اي؟
معاويه بدون شرم و حيا گفت: من از آنان دينشان را خريدم و تو را با دينت گذاشتم.
- از من، دينم را بخر.
معاويه دستور داد تا بقيه جايز هاش را بدهند [1] .
اين معامله زيانكارانه اي است كه مسخ وجدانها و تبديل شدن آنها به كالاي مورد معامله را، آشكار مي سازد.
پاورقي
[1] حياة الامام حسن عليه السلام، 160 - 159 / 2. الکامل، ابن اثير 468 / 3.