بازگشت

محروميت اقتصادي


معاويه، محروميت اقتصادي را در مناطقي كه جبهه مخالف در آن جاي داشت، منتشر ساخت و در آن مناطق، بينوايي و نيازمندي را گسترش داد تا آن جبهه به هيچگونه مخالفتي با وي قادر نباشد. بعضي از مناطقي كه معاويه آنها را با رنج و حرمان، مواجه ساخت، بدين قرارند:

1 - يثرب

معاويه، به تضعيف «يثرب» پرداخت و چيزي از اموال را بر اهل مدينه انفاق ننمود؛ زيرا آن منطقه از پايگاههاي مخالفين حكومت وي بود و بسياري از شخصيتهاي معارض خاندان اموي كه چشمداشتي به حكومت داشتند در آنجا اقامت مي نمودند.

مورخان مي گويند: وي آنان را مجبور ساخت تا املاكشان را بفروشند و او آنها را با بهايي اندك خريداري كرد. او مأمور اموال خود را به آنجا فرستاد تا منافع آنها را جمع آوري نمايد، امّا آنان وي را مانع شدند و باحاكمشان، «عثمان بن محمد» ملاقات كرده گفتند: همه اين اموال متعلق به ماست. معاويه در منافع آنان با ما به تبعيض عمل كرد، نه درهمي و نه بيش از آن، به ما نداده تا آنجا كه روزگار بر ما سخت گرديد و گرسنگي بر ما دست يافت، آنگاه املاك ما را به يك صدم قيمتشان خريداري نمود. حاكم مدينه با تندترين و تلخ ترين سخنان به آنان پاسخ داد.

صحابي جليل القدر، «جابر بن عبداللَّه انصاري» به سوي معاويه رفت، اما وي به عنوان تحقير و توهين به او اجازه ورود نداد جابر نزد وي بازگشت. آنگاه معاويه ششصد درهم براي او فرستاد ولي جابر آنها را بازگرداند و به وي نوشت:




واني لاختار القنوع علي الغني

اذا اجتمعا و الماء بالبارد المحض



واقضي علي نفسي إذ الامر نابني

وفي الناس من يقضي عليه و لا يقضي



والبس اثواب الحياء و قد اري

مكان الغني الا اهين له عرضي



«من قناعت را به جاي ثروت - هرگاه باهم جمع شوند - بر مي گزينم همانگونه كه آب را در سراي خالص برمي گزينم».

«هرگاه نيازمند شوم، برخود حاكم مي شوم در حالي كه ميان مردم كساني هستند كه بر آنها حكم مي شود و خود حاكم نيستند».

«جامه هاي شرم را مي پوشم در حالي جايگاه ثروت را مي بينم و آبرويم را به خاطر آن، خوار نمي سازم».

و به فرستاده معاويه گفت: «به او بگو: به خدا اي فرزند هند جگر خوار! در نامه عمل خود، هرگز حسنه اي را نخواهي يافت كه من سبب آن باشم».

فقر، در خانه هاي انصار منتشر گشت و بينوايي بر آنها سايه افكند تا آنجا كه كسي نمي توانست شتري را خريداري كند و براي كارهايش از آن استفاده نمايد. هنگامي كه معاويه به حج رفت و بر مدينه گذر كرد، مردم - از جمله انصار - به استقبال وي رفتند كه بيشتر آنان پياده بودند، به آنها گفت: «چه چيزي مانع شما گرديد كه از من آن گونه كه مردم استقبال مي كنند، استقبال نماييد؟!».

«سعيد بن عباده» به او گفت: «كمي مركبها، تنگدستي، سختي روزگار و برتري دادن تو ديگران را بر ما، مانع ما گرديد».

معاويه با استهزا و تمسخر به وي گفت: «چرا از شترهاي مدينه استفاده نمي كنيد؟»

سعيد با منطق جوشانش تيري به وي زد و گفت: «آنها را در روز بدر سر


بريديم، آن روز كه (برادرت) حنظلة بن ابي سفيان را كشتيم!؟» [1] .

سياست معاويه اقتضا داشت كه در مدينه، گرسنگي منتشر گردد و مردم آن از صله و بخشش، محروم بمانند. «عبداللَّه بن زبير» در نامه اش به يزيد مي گويد: «به جانم سوگند از آنچه ما از حقمان در دست تو داريم، جز اندكي به ما نمي دهي و بخش عظيم آن را باز مي داري...».

معاويه به حكومت مركزي در يثرب دستور داد قيمت مواد غذايي را بالا ببرند تا گرسنگي در آن همگاني گردد. يزيد درنامه اش به مردم مدينه، به اين مسأله اشاره نمود و آنان را وعده نيكوكاري داده بود اگر در برابر حكومتش سر تسليم فرود آورند. در آن نامه آمده بود: «آنان بر من پيمان دارند كه قيمت گندم را به اندازه قيمت گندم در نزد خودمان قرار دهيم و عطايي كه مي گويند در زمان معاويه از آنها منع گرديده است، از سوي من به طور كامل به آنان داده خواهد شد» [2] .

معاويه، حاكمان حجاز را گاه «مروان بن حكم» و گاه «سعيد بن عاص» قرارداد و گاهي اولي را معزول مي ساخت و دومي را حكومت مي داد، آن دو در خوار نمودن وفقير ساختن مردم مدينه، كوشيدند.

2 - عراق

معاويه، كيفرهاي فراواني را بر «عراق» اعمال نمود، زيرا مركز اصلي مخالفين و تنها منطقه ناخشنود از حكومت وي بود كه حاكم آن، «مغيرة بن شعبه»، بخشش و ارزاق را از اهل كوفه باز مي داشت. حكّام اموي پس از معاويه


نيز همين روش را در ظلم و ستم به عراق و محروم نمودن مردم آن ادامه دادند و حتي عادل ترين آنان يعني «عمر بن عبد العزيز» هم مساوات ميان عراقيها و شاميها در بخشش را رعايت نكرد؛ زيرا ده دينار به عطاي شاميان افزود ولي به عطاي عراقيها چيزي نيفزود [3] .

در روزگار حكومت اموي، انواع سختيها بر عراق گذشت تا آنجا كه عراقيها دست به قيامهاي پي در پي بر ضد حكومت آنان زدند.

3 - مصر

«مصر» گرفتار ستم اقتصادي زيادي گرديد؛ زيرا معاويه به عامل خود نوشت: «به هر فرد از قبطيان يك قيراط اضافه كن»، ولي عامل وي بر اين موضوع اعتراض كرد و به او نوشت: «چگونه بر آنها بيفزايم در حالي كه در قرارداد شان آمده كه چيزي به آنها افزوده نشود» [4] .

سخت گيري اقتصادي، ديگر سرزمينهاي اسلامي را نيز دربرگرفت تا مردم آنها را از مخالفت با حكومتش مشغول نمايد.


پاورقي

[1] انساب الاشراف، ج 1، ق73 / 2.

[2] الامامة و السياسة 177/1.

[3] العقد الفريد 220/6.

[4] زندگاني امام موسي بن جعفر عليه السلام 302 / 1.