بازگشت

دور كردن طمع ورزان


امام، حكومت را وسيله اي براي اصلاحات اجتماعي مي دانست كه تنها به كساني بايد داده شود كه در دين خود، دقيق و متعهد باشند و در برابر خواستها و هواهاي خود، خاضع نگردند و بايد قدرت حكومت را در راه محقق شدن منافع مردم به كار گرفته شود و جايز نيست بخاطر دوستي و تبعيض به هر كسي واگذار شود. آن حضرت در نامه خود به قاضيش، «رفاعة بن شداد» مي نويسد:


«اي رفاعه! بدان كه اين امارت، امانت است و هركس آن را خيانت قرار دهد، تا روز قيامت لعنت خداوند بر او خواهد بود و هركس خائني را عامل قراردهد،در دنيا و آخرت، حضرت محمد صلي الله عليه و آله از او بيزار خواهد بود» [1] .

امام عليه السلام هرگاه تمايل يا هوا و هوسي در امارت از كسي متوجه مي شد، اورا براي آن نامزد نمي كرد؛ زيرا او حكومت را به عنوان وسيله اي براي فراهم نمودن مقاصد طمع ورزيهاي خود قرار مي داد. هنگامي كه طلحه و زبير، علاقه شديد خودرا به والي شدن ابراز نمودند، از پذيرش خواسته آنان خود داري نمود «وعبداللَّه بن عباس» را فراخواند و به او گفت: آيا گفته آن دو نفر يعني طلحه و زبير را شنيده اي؟

گفت: آري، مي بينم كه آنها والي شدن را دوست دارند بنابر اين بصره را به زبير و كوفه را به طلحه واگذار كن!

امام، نظر وي را مورد انتقاد قرارداد و به او فرمود: «واي بر تو! در عراقين (يعني بصره و كوفه)، مردان و اموالي وجود دارند و هرگاه اين دو نفر برگردن مردم مسلط شوند، نادانان را به طمع، منحرف و ناتوانان را به گرفتاري مبتلا مي سازند و قدرتمندان را با قدرت دادنشان، به زير سلطه خود مي برند و اگر من يكي از آن دو را بخاطر زيان يا سودش،عامل قرار دهم، معاويه را عامل شام مي ساختم و اگر حرص آنان بر ولايت براي من آشكار نمي شد، در مورد آنان نظري داشتم...» [2] .

بخاطر اين موارد حساس بود كه حضرت از گماردن آن دو، بر عراقين


خود داري نمود... زيرا به عقيده امام جايز نيست كه امارت و ديگر مناصب دولتي جز به انسانهاي پاك كه براي منافع امت مي كوشند و حكومت را وسيله و نردباني براي دستيابي به ثروت و ديگر منافع شخصي قرار نمي دهند، سپرده شود.


پاورقي

[1] نهج السعادة در مستدرک نهج البلاغه 33:5.

[2] الامامة و السياسة 51:1.