بازگشت

استغفار پيامبر براي اهل بقيع


هنگامي كه بيماري بر پيامبر صلي الله عليه و آله دست يافت، از مفارقت اين زندگي مطمئن شد و علاقه مند گرديد كه براي وداع با مقابر مسلمين برود و براي آنها طلب مغفرت نمايد، پس در تاريكي شب، «ابو مويهبه»را احضار كرد و هنگامي كه نزد آن حضرت حاضر شد، به او دستور داد تا همراه وي به بقيع برود و به او فرمود: «دستور داده شدم تا براي اهل بقيع استغفار كنم و لذا تو را خواستم تا همراه من بيايي».

پيامبر صلي الله عليه و آله به راه افتاد تا اينكه به بقيع غرقد رسيد، پس بر اموات سلام كرد و به آنان فرمود: «سلام بر شما اي اهل قبور! گوارايتان باد آنچه در آن قرار گرفته ايد از آنچه مردم در آن و اقع شده اند، فتنه ها همچون پاره هاي شب تاريك آمده اند كه آخر آنها به دنبال اولشان مي باشد و آخري از اوّلي بدتر است...».

پيامبر صلي الله عليه و آله از ما و راي غيب دريافت كه امتش به چه حالتي از دگرگوني و عقبگرد دچار مي شود و به چگونه انحرافي دردين و عقيده گرفتار مي شود و باچه امواج هراسناكي از فتنه ها و گمراهي مواجه خواهد شد كه او را به نادانيهاي عميقي در اين زندگي سوق مي دهد.

آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله به «ابو مويهبه» روي كرد و به او فرمود: «اي ابو مويهبه! كليدهاي خزانه هاي دنيا و جاويد ماندن در آنها و سپس بهشت به من داده شده است و ميان آنها و ميان ديدار پروردگارم و بهشت، مخيّر گشتم».

«ابو مويهبه» در شگفت شد و گفت: پدر و مادرم فداي تو باد! كليدهاي خزانه هاي دنيا و جاويداني در آن و سپس بهشت را بردار.

حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: «نه، به خدا! ديدار پروردگارم و بهشت را انتخاب


نموده ام».

پيامبر صلي الله عليه و آله براي اهل بقيع، استغفار نمود و سپس به خانه خود مراجعت نمود [1] پس عايشه به استقبالش آمد در حالي كه از سردرد مي ناليد و مي گفت: آه! سرم.

پيامبر فرمود: «بلكه من به خدا اي عايشه! مي گويم: آه! سرم، چه زياني به تو مي رسد كه پيش از من بميري و من به تجهيز تو بپردازم و تو را كفن كنم و برتو نماز بخوانم و به خاكت سپارم».

عايشه از اين سخن بر آشفت و گفت: «به خدا گويي تو را مي بينم اگر چنين كني به خانه ام بر مي گردي يا با يكي از همسرانت همبستر مي شوي».

پيامبر صلي الله عليه و آله تبسم فرمود [2] و با همسران خود ديدار نمود در حالي كه خود را نيازمند پرستاري مي ديد، پس از همسرانش اجازه خواست تا در خانه عايشه پرستاري شود. آنها به وي اجازه دادند و آن حضرت در حالي كه سر خودرا بسته و به علي بن ابيطالب و عمويش عباس تكيه داده و از شدت بيماري قادر نبود به روي پاهاي خود بايستد، خارج شد و به خانه عايشه وارد گرديد.


پاورقي

[1] البداية و النهاية 224:5. ابن هشام، سيره 642:4. طبري، تاريخ، ص188. و منابع شيعه ذکر کرده اند که پيامبر صلي الله عليه و آله هنگامي که بيماري را احساس نمود، دست علي را گرفت و مردم به دنبالش رفتند پس به سوي بقيع رفت و براي اهل آن، استغفار نمود.

[2] البداية و النهاية 225 - 224: 5.