بازگشت

تواضع


عياشي در تفسير خود از مسعدة بن صدقة روايت كرده است كه امام حسين (ع) عبورش به چند تن از مسكينان افتاد كه پارچه اي را پهن كرده و چند تكه نان روي آن گذارده و مي خوردند. همين كه چشمشان به امام (ع) افتاد گفتند: «هلم يابن رسول الله.» يعني؛ بفرما اي فرزند رسول خدا.


امام (ع) در كنار ايشان زانو زد و روي زمين نشست و با ايشان از آن نان خورد. [1] و اين آيه را تلاوت كرد: «ان الله لا يحب المستكبرين.» يعني؛ به راستي كه خدا مستكبران را دوست نمي دارد.

سپس به آنها فرمود: «آيا من كه دعوت شما را اجابت كردم، شما هم دعوت مرا اجابت مي كنيد؟» گفتند: «آري اي فرزند رسول خدا (ص).» و به دنبال اين گفتگو با آن حضرت برخاستند و به خانه ي او رفتند و امام (ع) دستور غذايي را كه آماده كرده بودند جهت آنها آوردند.» [2] .


پاورقي

[1] در مناقب ابن‏شهرآشوب و ربيع الابرار زمخشري اين روايت را با مختصر اختلافي نقل کرده‏اند و در آن حديث اين گونه است که امام (ع) نزد آنها نشست و فرمود: «لولا انه صدقة لاکلت معکم» يعني؛ اگر اين نانها صدقه نبود با شما از اينها مي‏خوردم، و به دنبال آن نيز اين جمله است: «ثم قال: قوموا الي منزلي، فأطعمهم و کساهم و أمر لهم بدارهم.» يعني؛ سپس به آنها فرمود: برخيزيد و به خانه‏ي من بياييد پس آنها را اطعام کرد و لباس پوشانيد و دستور داد کيسه‏اي پول هم به آنها دادند.

[2] تفسير عياشي، ج 2، ص 257.