بازگشت

درخواست جامه ي كهنه


اهل تاريخ نوشته اند كه امام حسين (ع) در ساعات آخر عمر شريف خود بر در خيمه ي زنها


آمد و از آنها جامه ي كهنه اي خواست تا زير لباسهاي خود بپوشد كه پس از شهادت بدن او را برهنه نكنند. پس جامه اي آوردند و امام (ع) آن را بازگرداند و فرمود: اين جامه ي اهل ذلت است، جامه ي ديگري آوردند و امام (ع) چند جاي آن را پاره كرد و زير لباسهاي خود پوشيد، و با همه ي اين احوال مي نويسند آن مردم پست، آن جامه ي زيرين را نيز از بدن مطهرش بيرون آوردند.

وصال شيرازي مي گويد:



لباس كهنه بپوشيد زير پيرهنش

كه تا برون نكند خصم بدمنش ز تنش



لباس كهنه چه حاجت كه زير سم ستور

تني نبود كه پوشند جامه يا كفنش



كه گفت از تن او خصم بركشيد لباس

لباس كي بود او را پاره شد بدنش



آن شاعر ديگر گويد:



از همه عالم گذشت و كرد قناعت

پيرهن كهنه خواست شاه ولايت



گفت به زينب بيار تا كه بپوشم

بلكه برهنه نماند اين قد و قامت



گرچه برون آوردند از تنم آنرا

ليك بود حجتي بروز قيامت



و روايت كرده اند كه چون براي جنگ با آن بي دينان حركت كرد اين اشعار را مي خواند:



كفرو القوم و قدما رغبوا

عن ثواب الله رب الثقلين



قتلوا القوم عليا و ابنه

حسن الخير الكريم الابوين



حنقا منهم و قالوا اجمعوا

احشروا الناس الي حرب الحسين



يا لقوم من اناس رذل

جمعوا الجمع لاهل الحرمين



ثم صاروا و تواصوا كلهم

با جتيا حي لرضاء الملحدين



لم يخافوا الله في سفك دمي

لعبيدالله نسل الكافرين



و ابن سعد قد رماني عنوة

بجنود كوكوف الهاطلين



لا لشي ء كان مني قبل ذا

غير فخري بضياء الفرقدين



بعلي الخير من بعد النبي

و النبي القرشي الوالدين



خيرة الله من الخلق أبي

ثم امي فانا ابن الخيرتين



فضة قد خلصت من ذهب

فانا الفضه و ابن الذهبين



من له جدي كجدي في الوري

او كشيخي فانا ابن العلمين






فاطم الزهراء امي، و ابي

قاصم الكفر ببدر و حنين



عبدالله غلاما يافعا

و قريش يعبدون الوثنين



يعبدون اللات و العزي معا

و علي كان صلي القبلتين



فأبي شمس و امي قمر

فانا الكوكب و ابن القمرين



و له في يوم احد وقعة

شفت الغل بفض العسكرين



ثم في الاحزاب و الفتح معا

كان فيها حتف اهل الفيلقين



في سبيل الله ماذا صنعت

امة السوء معا بالعترتين



عترة البر النبي المصطفي

و علي الورد يوم الجحفلين



سپس در حالي كه شمشير برهنه ي خود را در دست داشت و دست از جان شسته و آماده ي شهادت گشته بود در برابر دشمن ايستاد و اين اشعار را مي خواند:



انا ابن علي الطهر من آل هاشم

كفانا بهذا مفخرا حين افخر



و جدي رسول الله اكرم من مشي

و نحن سراج الله في الخلق يزهر



و فاطم امي من سلالة احمد

و عمي يدعي ذوالجناحين جعفر



و فينا كتاب الله انزل صادقا

و فينا الهدي و الوحي بالخير يذكر



و نحن امان الله للناس كلهم

نسر بهذا في الانام و نجهر



و نحن ولاة الحوض تسقي و لاتنا

بكأس رسول الله ما ليس ينكر



و شيعتنا في الناس اكرم شيعة

و مبغضنا يوم القيامة يخسر



مرحوم مجلسي در بحارالانوار از محمد بن ابي طالب نقل كرده كه ابوعلي سلامي در تاريخ خود ابيات زير را از امام حسين (ع) روايت كرده و گفته است اين ابيات انشاء خود آن حضرت است:



فان تكن الدنيا تعد نفيسة

فان ثواب الله اعلي و أنبل



و ان يكن الابدان للموت انشأت

فقتل امرء بالسيف في الله افضل



و ان يكن الارزاق قسما مقدرا

فقلة سعي المرء في الكسب اجمل



و ان تكن الاموال للترك جمعها

فما بال متروك به المرء يبخل



و مرحوم استاد شعراني پس از ذكر اين ابيات مي گويد: «از عبارت فوق معلوم مي شود كه محتمل است ساير ابيات را ديگران از زبان آن حضرت ساخته باشند چون


ساختن زبان حال در اين موارد معهود است.»