بازگشت

آيا علي بن الحسين شهيد در كربلا علي اكبر بوده است؟


در اين باره نيز كه فرزند شهيد امام حسين (ع) كه نامش علي بود آيا علي اكبر بوده است يا نه، اختلافي است كه از خلاصه ي روايات دليل معتبري به دست نمي آيد و شيخ مفيد (ره) نيز تصريح كرده به اينكه او علي اصغر بوده است و علي اكبر زنده مانده و فرزندان امام حسين (ع) از نسل اويند.

وي در كتاب ارشاد در ماجراي شهادت شهيدان در روز عاشورا پس از شهادت عابس بن شبيب گويد: «همچنان يك يك از ياران سيدالشهداء (ع) پيش آمدند و كشته مي شدند تا اينكه از ياران آن حضرت جز خاندان او كسي به جاي نماند. پس فرزندش علي بن الحسين (ع) پيش آمد، و مادرش ليلي دختر ابي مرة [1] بن عروة بن مسعود ثقفي


بوده و علي از زيباترين مردم آن زمان بود و در آن روز نوزده سال داشت.» [2] .

در جاي ديگر در باب فرزندان امام حسين (ع) گويد: «براي امام حسين (ع) شش فرزند بود:

1. علي بن الحسين اكبر، كنيه اش ابومحمد، و مادرش شاه زنان دختر يزدجرد پادشاه ايران بود.

2. علي بن الحسين اصغر كه با پدرش در كربلا شهيد شد، و مادرش ليلي دختر ابي مرة بن عروة بن مسعود ثقفي است. [3] .

اما در مقابل، ابن ادريس در كتاب سرائر گفته است: «آن شهيد بزرگوار علي اكبر بود كه در زمان خلافت عثمان به دنيا آمد و از جدش اميرمؤمنان (ع) روايت كرده و شاعران عرب او را مدح كرده و از أبي عبيده و خلف احمر روايت كرده اند كه اين ابيات را درباره ي آن جناب گفته اند:



لم تر عين نظرت مثله

من محتف يمشي و لا ناعل [4] .



يغلي بني اللحم حتي اذا

انضج لم يغل علي الآكل [5] .



كان اذا شبت له ناره

يوقدها بالشرف الكامل [6] .



كيما يراها بائس مرمل

او فرد حي ليس بالآهل [7] .



اعني ابن ليلي ذي السدي و الندي

اعني ابن بنت الحسب الفاضل [8] .



لا يوثر الدينا علي دينه

و لا يبيع الحق بالباطل [9] .



سپس ابن ادريس مي گويد: در اين باره رجوع به اهل فن كه علماي نسب و سير و


تواريخ و اخبار هستند، مانند زبير بن بكار، و جماعتي ديگر مانند ابوالفرج اصفهاني و بلاذري و مزني صاحب كتاب لباب اخبار الخلفاء و عمري نسابه صاحب كتاب زواجر و مواعظ و ابن قتيبه در معارف و طبري و دينوري و ديگران اولي است.محدث قمي همين ابيات را كه در بالا ذكر شد تأييدي بر اكبر بودن علي شهيد دانسته با توضيحي كه استاد فقيد شعراني (ره) داده است مي گويد: «دور مي نمايد كه شاعر عرب با قلت معرفت درباره ي ولايت ائمه (ع) آن مدايح را درباره ي كودكي هجده ساله بگويد، و همچنين روايتي را كه ابوالفرج از مغيرة و گفتار معاويه نقل كرده مؤيد اين مطلب است (به شرحي كه در باب فضايل آن جناب ذكر خواهيم كرد.)

مرحوم محدث قمي جملاتي از زيارتنامه اي را نيز كه ابوحمزه ي ثمالي از امام صادق (ع) روايت كرده كه از آن استفاده مي شود علي بن الحسين (ع) شهيد در كربلا زن و فرزند داشته و آن جملات اين گونه است كه امام صادق (ع) در زيارتنامه ي آن جناب گفته: «صلي الله عليك و علي عترتك و أهل بيتك و آبائك و ابنائك...»

و يعقوبي و مسعودي نيز شهيد كربلا را علي اكبر دانسته اند. [10] .

با همه ي اين تأييدات و گفتار بزرگان حديث و تاريخ، در گفتار خود امام حسين (ع) جمله اي است كه تأييد مي كند گفتار كساني را كه گفته اند علي بن الحسين (ع) شهيد، جواني هجده ساله يا نوزده ساله بود و علي اكبر نبوده و آن جمله اي است كه همين محدثين بزرگوار مانند محدث قمي و ديگران نقل كرده اند كه چون علي بن الحسين (ع) از پدر اجازه ي رفتن ميدان گرفت، امام (ع) محاسن يا انگشت سبابه ي خود را به سوي آسمان بلند كرد و گفت: «اللهم اشهد علي هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام...» يعني؛ خدايا تو شاهد باش بر اين قوم كه غلامي به مبارزه ي ايشان رفت.

و پر واضح است كه از مرد بيست و شش، يا بيست و هفت ساله به «غلام» تعبير نمي شود، آن هم در كلام امام معصوم.

همچنين در رجزي كه منسوب به خود علي بن الحسين (ع) است و بعدا خواهد آمد اين گونه است:



انا علي بن الحسين بن علي

نحن و بيت الله اولي بالنبي



اضربكم بالسيف حتي ينثني

ضرب غلام هاشمي علوي




و متأسفانه در كتابهاي بزرگان حديث مانند ابن شهرآشوب و ديگران نيز در ظاهر تهافت دارد - كه به ظن قوي بدست ناسخان اتفاق افتاده - و همين موجب شده تا نتوان به گفته ي آنان اعتماد كرد، مثلا ابن شهرآشوب (ره) درباره ي فرزندان امام حسين (ع) در كتاب مناقب در يكجا به طور مسلم مي نويسد:

«... ابناؤه علي اكبر الشهيد امه برة بنت عروة بن مسعود ثقفي، و علي الامام و هو علي الاوسط، و علي الاصغر و هما من شهربانويه...» [11] .

و در جاي ديگر از همان كتاب در احوالات امام سجاد از كتاب بدع و كتاب شرح الاخبار اين گونه نقل مي كند: «... ان عقب الحسين من ابنه علي الاكبر و انه هو الباقي و بعد أبيه و ان المقتول هو الاصغر منهما و عليه نعول، فان علي بن الحسين كان يوم كربلا من انباء ثلاثين سنة، و ان محمد الباقر (ع) ابنه كان يومئذ من ابناء خمس عشرة سنة و كان لعلي الاصغر المقتول نحو اثني عشرة سنة.» [12] .

و جالب اين است كه مرحوم مجلسي (ره) هر دو قسمت را از مناقب نقل كرده و هيچ گونه توضيحي نداده. [13] .

و يا علي بن عيسي اربلي در كتاب كشف الغمة عبارتي را از شيخ مفيد (ره) نقل مي كند كه تمامي آن عبارت به عكس آن چيزي است كه در نسخه هاي مطبوع ارشاد مفيد (ره) است كه همين اختلاف سبب عدم اعتماد به اين عبارات مي شود. [14] .


پاورقي

[1] در برخي از نسخه‏ها «أبي‏قرة» با قاف آمده که اشتباه است.

[2] ارشاد مترجم، ج 2، ص 110 - 109.

[3] ارشاد مترجم، ج 2، ص 137.

[4] هيچ ديده‏ي بينا مانند او را نديده از کسي که پابرهنه مي‏رود و از کسي که کفش پوشيده.

[5] گوشت نيم‏پز را مي‏جوشاند تا وقتي که نيک پخته شود و در حضور خورنده نجوشد (اين وصف جود و بخشش اوست که پيش از آمدن ميهمان خوراک او را پخته و آماده مي‏کند که وقتي آمد به انتظار پخته شدن ننشيند يا به خاطر جويدن زياد از خوردن بازنماند).

[6] هرگاه آتش غذاي او روشن مي‏شد آن را کريمانه برملا و آشکارا مي‏افروخت.



آن کس که دنيا بر دين نمي‏گزيند و حق را به باطل نمي‏فروشد.

[7] تا فقير درمانده آن را ببيند يا آن مرد تنها و بي‏کس در ميان قبيله.

[8] منظورم پسر ليلي خداوند جود و بخشش، و منظورم پسر زن پاک گوهر گرانمايه است (که مادرش بزرگ‏زاده و شريف است).

[9] که دنيا بر دين خود ترجيح ندهد و حق را بباطل نفروشد.

[10] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 178 مروج الذهب ج 2 ص 91.

[11] مناقب ابن‏شهرآشوب، ج 4، ص 77 - ط قم -.

[12] همان مصدر ص 174. و ترجمه‏ي هر دو قسمت در پايان همين بخش خواهد آمد.

[13] بحارالانوار - ط بيروت - ج 45 ص 330، 329.

[14] کشف الغمة ج 2 ص 251، ارشاد مفيد (ره) ج 2 ص 137.