بازگشت

مادر علي بن الحسين در كربلا بوده يا نه؟


اما اينكه ليلي مادر آن حضرت در كربلا بود يا نه معلوم نيست و دليل صحيح و معتبري بر اين مطلب نرسيده است. و زنده بودن آن بانوي محترمه تا آن زمان ثابت نشده و در رياحين الشريعه از قول يكي از اهل تاريخ و نيز از اغاني ابوالفرج نقل كرده كه مردي از اعراب كه بر شتري سوار بود به مدينه آمد و عبورش به محله ي بني هاشم افتاد. از خانه اي صداي شيون شنيد و آن صدا به قدري حزين بود كه شتر آن مرد نتوانست بگذرد و همان جا زانو زد، مرد عرب به دنبال آن شيون آمد و به در خانه اي كه صدا از آنجا بلند بود رفت و از كنيزكي كه پشت در آمد پرسيد: «اين صداي ناله از كيست؟» و او در پاسخ گفت: «از ليلي است كه از واقعه ي كربلا تا كنون از شيون و ناله آرام نگرفته است.»

اما با تفحص زيادي كه كرديم اين مطلب را در اغاني نيافتيم، و بر فرض صحت اين داستان نيز ممكن است مربوط به «ليلي» دختر مسعود دارمي همسر اميرالمؤمنين (ع) و مادر عبدالله و ابوبكر فرزندان اميرالمؤمنين (ع) بوده باشد كه در كربلا به شهادت رسيدند؛ چنانچه پس از اين خواهد آمد انشاء الله تعالي، از اين رو بر فرض صحت و وجود چنين داستاني باز هم دليل بر اين مطلب نيست، و اما زبان حال [1] و اشعاري هم كه


در اين باره رسيده نيز نمي تواند دليلي بر اين مطلب باشد، و چنانچه مرحوم حاجي نوري رحمة الله عليه فرموده است اصلي ندارد، و زبان حال نيز همان گونه كه از نامش پيداست زبان حال است، و نمي تواند دليلي بر مطلبي باشد.


پاورقي

[1] از آن جمله زبان حالي است که از مرحوم کمپاني آية الله العظمي مرحوم حاج شيخ محمد حسين غروي اصفهاني در ديوان ايشان و جاهاي ديگر نقل شده است که به خاطر عظمت مقام، و اخلاص ايشان چند بيت آن را در ذيل نقل مي‏کنيم:



لسان حال ليلاي جگر خون

عقول ماسوا را کرده مجنون‏



بيا بلبل که تا با هم بناليم

که ما افسرده و شوريده حاليم‏



ز تو گل رفت و و از ما گل عذاري

ز تو افغان و از ما آه و زاري‏



تو را وصل گل ديگر اميد است

بهار ديگر از بهر تو عيد است‏



ولکن گل عذارم را به دل نيست

بهار ديگري ما را امل نيست‏



گلي از گلشن من رفت بر باد

که تا محشر نخواهد رفت از ياد



دريغ از سر و بالاي رسايش

دريغ از گيسوان مشگ سايش‏



هزاران حيف کان گيسوي مشگين

به خون فرق سر گرديد رنگين‏



هزاران حيف کان خورشيد خاور

ميان لجه‏ي خون شد شناور



بيا اي عندليب گلشن ما

ببين ظلمت سرا شد منزل ما



بيا اي نوگل گلزار مادر

بکن رحمي به حال زار مادر



تو را با شيره‏ي جان پروريدم

دريغا کز تو جان و دل بريدم‏



ندانستم که مرگ ناگهاني

عنان گيرد تو را در نوجواني‏



به همت مي‏توان از جان گذشتن

وليکن از جوان نتوان گذشتن‏



جوانا سوي مادر يک نظر کن

ز سوز ناله‏ي زارم حذر کن‏



ديگر مرثيه‏سرايان اهل بيت نيز چون: جودي، و جوهري، و عندليب کاشاني، و ميرزا حسين کرماني، متخلص به خاکي، و ديگران زبان حال‏هاي سوزناکي براي ليلي به نظم درآورده‏اند که جاي ذکر آنها نيست و مي‏توانيد براي اطلاع به ديوان اشعار ايشان، يا به فرسان الهيجاء مرحوم محدث محلاتي، يا منتخب التواريخ حاج ملاهاشم خراساني مراجعه نماييد.