بازگشت

ابوثمامة صيداوي و يادآوري وقت زوال و نماز ظهر


ابن اثير و ديگران نوشته اند ابوثمامه صيداوي، كه نامش عمرو بن عمرو، و جزء ياران امام (ع) بود نگاهي به آسمان كرد و متوجه شد كه زوال ظهر و وقت نماز فرارسيده از


اين رو پيش امام آمد و عرض كرد: «نفسي لك الفداء اني اري هؤلاء قد اقتربوا منك، لا و الله لا تقتل حتي اقتل دونك و احب ان ألقي الله و قد صليت هذه الصلوة التي دنا وقتها.» يعني؛ جانم به فدايت! مي بينم كه اين مردمان به تو نزديك گشته اند، و سوگند به خدا كه تو كشته نخواهي شد تا قبل از آن من در پيش روي شما كشته شوم، ولي دوست دارم كه هنگامي خداي را ديدار كنم كه اين نمازي را كه وقت آن نزديك گشته بخوانم!

امام (ع) سر به سوي آسمان بلند كرد و فرمود: «ذكرت الصلاة جعلك الله من المصلين الذاكرين، نعم هذا اول وقتها.» يعني؛ ياد نماز افتادي خداوند تو را از نمازگزاران ذاكر قرار دهد، آري اين آغاز وقت نماز است، سپس فرمود: از اينها بخواهيد دست از جنگ بردارند تا ما نماز بخوانيم!

از آنسو حصين بن تميم فرياد زد: «نماز شما قبول نيست.»

حبيب بن مظاهر به او گفت: «زعمت انها لا تقبل من آل الرسول و تقبل منك يا حمار.» يعني؛ تو گمان كرده اي كه نماز خاندان رسول خدا پذيرفته نيست ولي نماز تو مقبول است! اي الاغ!