بازگشت

حمله ي شمر و شهادت عبدالله بن عمير كلبي


در اين موقع شمر بن ذي الجوشن با لشكريان خود بر ميسره ي لشكر امام (ع) حمله كرد و ياران امام (ع) در برابر ايشان پايداري كردند تا آنها را بازگرداندند، و در اين گيرودار عبدالله بن عمير كلبي به جنگ ايشان رفت و نوزده سوار و دوازده نفر پياده از ايشان را به دوزخ فرستاد، در اين وقت هاني بن ثبيت حضرمي راه بر او گرفت و دست راستش را جدا كرد، و ديگري به نام بكر بن حي پاي او را قطع كرد و در نتيجه او را دستگير ساختند و ناجوانمردانه به شهادت رساندند.

همسرش ام وهب ه او را كشته ديد بيامد و در كنار جنازه اش نشست و همچنان كه خون از چهره اش پاك مي كرد گفت: «هنيئا لك الجنة اسئل الله الذي رزقك الجنة ان يصحبني معك.» يعني؛ گوارايت باد بهشت، از خدايي كه بهشت را روزي تو گرداند مي خواهم كه مرا نيز به تو ملحق سازد!

شمر بن ذي الجوشن، كه شاهد بر اين ماجراي جانگداز بود، به غلامش رستم گفت: «سرش را با عمود بكوب،» و آن نامرد دستور آن پليد را اجرا كرد و آن زن در همانجا و در كنار پيكر مطهر شوهرش به شهادت رسيد.

سپس لشكريان عمر بن سعد سر عبدالله را جدا كردند و به طرف خيمه هاي امام (ع) پرتاب كردند، مادرش آن سر را برداشت خونها را از چهره اش پاك نمود آن گاه عمود خيمه را برگرفت به طرف دشمن روان شد، ولي امام (ع) او را بازگردانده فرمود: «بازگرد خدايت رحمت كند كه جهاد از شما برداشته شده است.»

آن زن برگشت و مي گفت: «اللهم لا تقطع رجائي.» يعني؛ خدايا اميدم را قطع نكن.

و امام (ع) فرمود: «خداوند اميدت را قطع نكند.