بازگشت

در كوفه چه گذشت؟


تاريخ نويسان مي نويسند: پس از آنكه عبيدالله بن زياد، عمر بن سعد را به كربلا فرستاد، دستور داد مردم را در مسجد كوفه جمع كنند تا براي آنها سخنراني كرده و آنها را به رفتن به جنگ با امام (ع) ترغيب نموده و درباره ي فضايل يزيد و معاويه سخناني بر زبان جاري كرد. سپس حصين بن نمير و حجار بن ابجر و شمر بن ذي الجوشن هر كدام را به سركردگي چند هزار نفر سواره و پياده برگماشت و روانه ي كربلا كرد. از كساني كه مردم را به رفتن به جنگ با فرزند رسول خدا (ص) تشويق و ترغيب مي كرد سمرة بن جندب خود فروخته بود، كه سابقه ي نوكري و جيره خواري او در دربار بني اميه و دروغگويي او در تاريخ اسلام مشهور است.

برخي از اهل نفاق و دورويان نيز بودند كه سر دو راهي مانده بودند. مانند شبث بن ربعي و ديگران كه آنها نيز يا خود را به بيماري زده بودند يا از كوفه مي گريختند تا در محذور نيفتند. ولي خباثت و شيطنت پسر مرجانه، عبيدالله بن زياد، همه را به ميدان كشيد و چنان رعب و وحشتي ايجاد كرده بود كه جز جان باختگان حقيقي اسلام و افراد باايمان واقعي كه به هيچ قيمتي حاضر به سازشكاري و كمك با دستگاه اموي نبودند دچار فتنه گشته و نتوانستند خود را نجات دهند.

ابن زياد به همين منظور عمرو بن حريث را در كوفه به جاي خود گماشت، و خود با جمعي از نزديكان به لشكرگاه كوفه يعني «نخيله» رفت تا از نزديك بر بسيج لشكر و سرلشكران و نوكران بني اميه نظارت داشته باشد و از آن سو دستور داد در كوفه جار بزنند كه


أحدي از سرشناسان و بزرگان قبايل و تجار و افرادي كه قادر به حمل اسلحه هستند اجازه ندارند در كوفه بمانند و همگي بايد در نخيله حاضر شوند و هر كس از اين پس در شهر ديده شود خونش مباح است. افرادي چون كثير بن شهاب و محمد بن اشعث و قعقاع بن سويد و اسماء بن خارجه مأمور شدند تا در شهر كوفه بگردند و اين دستور را به مردم ابلاغ كنند و پس از آن همگي در نخيله به عبيدالله ملحق گردند. و آن چنان سخت گيري كردند كه مي نويسند مردي از همدان يا از مردم شام به كوفه آمده بود تا ارثي را كه طلب داشت بگيرد مأموران عبيدالله زياد او را گرفته و به نزد وي بردند، و او نيز بدون سؤال دستور قتل آن مرد همداني را صادر كرد و همين امر سبب شد كه كسي جرئت توقف در كوفه را نداشته باشد. [1] .

از طرف ديگر عبيدالله جاسوسهايي را گماشته بود تا كسي از مردم كوفه به ياري امام (ع) به سوي كربلا نرود، و سخت ترين مجازاتها را براي كساني كه بدين منظور حركت كنند يا به اين عنوان دستگير شوند مقرر داشت. در همين باره مي نويسند كه شخصي به نام عبدالله بن يسار كه مردم را به رفتن براي ياري امام حسين (ع) و نپيوستن به دشمنان آن حضرت تشويق و ترغيب مي كرد را دستگير كرده و فورا او را به قتل رساندند [2] ؛ و همه ي راههاي خشكي و آبي را كه به كربلا منتهي مي شد تحت نظر گرفتند و نگهبانان و سواراني را براي ديده باني بر آن راهها گماشتند تا هر رفت و آمدي را در اين راهها كنترل كنند.


پاورقي

[1] حياة الامام الحسين (ع)، ج 3، ص 117. پانوشت ترجمه نفس المهموم، ص 108.

[2] حياة الامام الحسين (ع)، ج 3، ص 118.