بازگشت

عبدالله بن جعفر


عبدالله بن جعفر عموزاده ي امام (ع) را نيز كه از طرف پدر و مادر داراي نسبي بلند و محترم بود و خود نيز داراي شخصيتي والا و از سخاوتمندان مشهور عرب مي باشد و ضمنا افتخار دامادي اميرالمؤمنين (ع) و همسري حضرت زينب را داشت، مي توان از


اين گروه به شمار آورد كه چون از حركت امام (ع) اطلاع يافت سخت مضطرف شد و نامه اي نوشت و به همراه دو فرزند خود عون و محمد براي آن حضرت ارسال داشت و متن نامه بنا به روايت ابي مخنف كه از امام علي بن حسين (ع) روايت كرده اين گونه است: «اما بعد فاني اسئلك بالله لما انصرفت حين تنظر في كتابي، فاني مشفق عليك من الوجه الذي تتوجه له أن يكون فيه هلاكك و استيصال اهل بيتك، ان هلكت اليوم طفي ء نور الارض، فانك علم المهتدين و رجاء المؤمنين، فلا تعجل بالسير فاني في أثر الكتاب.» يعني؛ پس از حمد و سلام، من تو را به خدا سوگند مي دهم كه پس از رسيدن اين نامه ي من بازگردي، كه من سخت از اين راهي كه در پيش گرفته اي بر شما بيمناكم كه هلاكت شما و درماندگي خاندانت در آن باشد. اگر شما از ميان بروي روشنايي و نور زمين خاموش خواهد شد، كه تويي پرچم و نشانه ي هدايت يافتگان و اميد مؤمنان، و در رفتن شتاب مكن كه من به دنبال نامه خدمت شما خواهم رسيد.

به دنبال ارسال اين نامه نيز به سرعت نزد عمرو بن سعيد بن عاص، حاكم مكه، رفت و به او گفت: «نامه اي به حسين بنويس و در آن نامه او را امان ده و وعده ي نيكي و صله به او بده و از وي بخواه تا بازگردد، و اين نامه را به همراه برادرت يحيي بن سعيد براي او بفرست تا اطمينان يابد و جديت تو را در اين كار بداند.».

عمرو بن سعيد گفت: «هر چه مي خواهي بنويس و نزد من آر تا آن را مهر و امضاء كنم.» عبدالله بن جعفر نامه اي به اين مضمون نوشت كه من از خدا مي خواهم كه شما را به آنچه موجب رشد و آگاهي است راهنمايي كند و از آنچه موجب هلاكت شما است بازدارد و از شقاق و دو دستگي در پناه خدا قرارتان مي دهم و من ترس هلاكت شما را در اين راه دارم، و من عبدالله بن جعفر و يحيي بن سعيد را به نزد شما مي فرستم و با آن دو، به نزد من آي كه در پيش من امان و صله و نيكي داري و خدا را به آن شاهد و گواه مي گيرم.

چون آن نامه به امام (ع) رسيد در پاسخ او نوشت: «اما بعد فانه لم يشاقق الله و رسوله من دعا الي الله عزوجل و عمل صالحا و قال انني من المسلمين، و قد دعوت الي الامان و البر و الصلة فخير الامان امان الله، و لن يؤمن الله يوم القيامة من لم يخفه في الدنيا، فنسئل الله مخافة في الدنيا توجب لنا امانه يوم القيامة، فان كنت نويت بالكتاب صلتي و بري فجزيت خيرا في الدنيا و الآخرة، و السلام.» يعني؛ پس از (حمد خدا و درود بر رسول خدا) براستي كسي كه به سوي خدا مردم را بخواند و كار نيك انجام دهد و


گويد من از مسلمانانم راه شقاق و اختلاف در كار خدا را نپيمايد. تو مرا به امان و امنيت و خير و نيكي دعوت كرده اي ولي بهترين امانها امان خداست، و خدا نيز كسي را كه در دنيا از او بيم و هراس نداشته باشد در آخرت امانش نخواهد داد، و ما از خدا مي خواهيم بيم و هراسي از خود به ما دهد كه موجب امان او در آخرت گردد، و اگر غرض تو از نوشتن نامه، رساندن خير و نيكي به من بوده خدايت در دنيا و آخرت پاداش نيكو دهد. والسلام.

در پايان اين روايت نيز آمده است كه وقتي عبدالله بن جعفر و يحيي بن سعيد پافشاري و اصرار در بازگشت آن حضرت كردند، در پاسخ آن دو فرمود: «اني رأيت رؤيا فيها رسول الله (ص) و امرت فيها بأمر أنا ماض له.» يعني؛ من رسول خدا (ص) را در خواب ديدم و به كاري مأمور شدم كه به دنبال آن مي روم.

و چون باز هم اصرار كردند، فرمود: «ما حدثت بها أحدا و ما أنا محدث بها حتي ألقي ربي.» يعني؛ من آن خواب را براي كسي نگفته ام و نخواهم گفت تا پروردگارم را ديدار كنم.