بازگشت

علت انتخاب عراق


نخستين مطلبي كه بايد در اينجا مورد بحث قرار گيرد اين است كه چه شد كه امام (ع) براي آغاز قيام و حركت خود كوفه را اختيار كرد و به جاهاي ديگري كه همانند كوفه نامه نوشته بودند و امام و پدر بزرگوارش حضرت علي (ع) در آنجاها نيز پيروان و علاقه منداني داشتند مانند بصره و يمن نرفت؟

پاسخ اين سؤال را نيز بايد با توجه به اوضاع سياسي و اجتماعي كوفه پيدا كرد. زيرا در عين آنكه كوفه از نظر بافت اجتماعي به اختلاف عميقي دچار بود (به شرحي كه در بخش قبل ذكر شد) و از نظر روحي و ايماني عموما به افرادي سست عنصر و پيمان شكن و بي وفا مشهور بودند، ولي با اين حال موقعيت جغرافيايي و نظامي و سياسي و اقتصادي آن شهر، حتي از نظر وجود شيعيان واقعي خاندان علي (ع)، موقعيت ممتازي داشت كه شهرهاي ديگر چنين موقعيتي نداشتند.

1. از نظر جغرافيايي كوفه در آن زمان نسبت به كشورهاي ايران و حجاز و شام و روم شرقي مركزيتي داشت، و از نظر نظامي نيز به خاطر همين مركزيتي كه داشت بيشترين نيروها در كوفه و حوالي آن متمركز بودند. از نظر سياسي نيز پيوسته مورد توجه خلفاء بوده و از زمان عمر كه سرزمين عراق فتح شد و كوفه مقر سربازان و فرماندهي لشكر اسلام گرديد روز به روز به اهميت و وسعت آن افزوده مي شد، و گذشته از اينكه پايگاه لشكر اسلام بود از نظر درآمد و وضع اقتصادي و صنعت و صدور خرما و ميوه به جاهاي ديگر مقام والايي داشت به طوري كه مي نويسند در زمان معاويه يكي از منابع


مهم مالياتي بود و ماليات كوفه و اطراف آن براي معاويه در سال پنجاه هزار هزار درهم بود و از «بطائح» نيز كه قسمتي مابين واسط و بصره بود پنجهزار درهم ماليات براي او مي فرستادند.

و چنانچه مي دانيم عباسيان نيز براي اولين بار دولت خود را در عراق تشكيل داده و از آنجا براي فتح شام و ساير بلاد اقدام كرده و موفق شدند حدود پانصد سال بر كشورهاي اسلامي حكومت كنند. قيامهاي شيعيان و علويان مانند قيام سليمان بن صرد و مختار و زيد بن علي و ديگران نيز از كوفه شروع شد و از اين نظر مركزيتي داشت.

2. كوفه تنها شهري بود كه نسبت به امويان و بخصوص معاويه بيش از شهرهاي ديگر بغض و كينه در دل داشتند، و در صدد بودند تا به هر وسيله كه مي توانند انتقام خود را از اين شجره ي خبيثه بگيرند. اين بدان جهت بود كه كوفه در زمان اميرالمؤمنين (ع) و سالها قبل از آن مركز حكومت آن منطقه بود و باج و خراج ها به آنجا مي آمد و مركز عزل و نصبها و دخل و خرجها همه آنجا بود؛ و به خاطر سستي و بي حالي مردم در زمان حكومت علي (ع) اين مركزيت با حيله گري معاويه و رسيدن او به حكومت، همگي به دمشق و شام منتقل گشته بود، و سالها مردم كوفه حسرت گذشته ي خود را مي خوردند، و پيوسته كينه ي حكام شام و بخصوص معاويه را در دل گرفته و در صدد انتقام بودند. معاويه نيز به جاي تسكين آنها به اين حقد و كينه ها دامن زده و هر روز به نوعي مردم كوفه را تحت فشار و آزار بيشتري قرار مي داد، و با نصب حاكمان بي رحم و خونخوار و سنگدلي همچون مغيرة بن شعبه و زياد بن ابيه قساوت و بي رحمي و ظلم و ستم را در آنها شايع كرده و به انحاء مختلف آنها را در تنگناهاي زندگي و محروميتهاي اقتصادي قرار داده بود، و براستي عرصه ي زندگي را بر آنها تنگ ساخته بود، و با مرگ معاويه كوفه به كانون انفجار و كوه آتشفشاني تبديل شده بود كه هر روز انتظار قيام و انفجار در آن مي رفت و كوچكترين وسيله مي توانست مردم آن شهر را به قيام بر ضد امويان وادارد.

و امام (ع) با اطلاع از اين وضع روحي و آمادگي مردم آن شهر، خواست تا از اين آمادگي به نفع اسلام بهره برداري كرده، و قوانين پايمال شده ي اسلام را كه مي رفت تا با ادامه ي حكومت امويان به كلي مضمحل گردد زنده كند و اگر موفق شود حكومت اسلام را نيز از آنها گرفته و جايگاه مقدس خلافت رسول خدا (ص) را از بوزينگان ناپاكي همچون يزيد بن معاويه پاك سازد، و اگر موفق نشد لااقل مخالفت خونين خود را با آن حكومت ننگين به گوش جهان اسلام برساند.


اگر براستي مردم كوفه مقاومت مي كردند و از تهديدها و ارعابهاي پسر زياد نمي هراسيدند و مردانه در ركاب مسلم بن عقيل پايمردي مي نمودند بدون شك به پيروزي مي رسيدند و حكومت را با رهبري امام (ع) از امويان مي گرفتند.

متأسفانه همان بوقلمون صفتي و بزدلي مردم، زمينه را براي جنايتهاي عبيدالله فراهم نمود و با ضميمه شدن علل ديگري كه قبلا به آنها اشاره شد، آن وضع را پيش آورد كه منجر به شهادت مسلم و سركوب قيام گرديد.

3. سومين جهتي كه موجب گرديد تا امام (ع) كوفه را براي قيام مقدس خود انتخاب كند همان دعوت گسترده ي مردم آن شهر از آن بزرگوار بود كه چنين دعوتي با اين وسعت و گستردگي از آن حضرت، از شهرهاي ديگر به عمل نيامده بود، و امام (ع) از هر نظر خود را موطف مي دانست كه به دعوت آنان پاسخ دهد، و روي وظيفه ي الهي، كه خود بهتر مي دانست، دعوت آنها را بي پاسخ نگذارد و چنان كرد كه مي دانيم.

از آنچه در بالا ذكر شد علت عدم انتخاب جاهاي ديگر و اعراض آن حضرت از سفر به سوي حجاز و بصره و يمن و ديگر جاها نيز روشن مي شود. زيرا در آن شهرها نه اين آمادگي بود و نه آن موقعيت، و نه دعوتي به آن گستردگي. گذشته از اين كه نفوذ امويان در آن شهرها بيش از كوفه بود، و اين احتمال وجود داشت كه اگر امام (ع) به آن مناطق برود او را دستگير ساخته و تحويل مأموران دولتي و امويان بدهند؛ بخصوص در حجاز كه به خاطر تبليغات وسيع امويان و ديگر دشمنان در آنجا، عموما با خاندان رسول خدا (ص) دشمني و عداوت داشتند، و از امام زين العابدين (ع) نقل شده است كه فرموده اند: «ما بمكة و المدينة عشرون رجلا يحبنا» [1] يعني؛ در مكه و مدينه بيست نفر نبود كه ما را دوست داشته باشد.

از ابوجعفر اسكافي روايت شده كه: «مردم مكه همگي بغض علي (ع) را در دل داشتند و عموما طرفدار بني اميه بودند. چنانچه مردم بصره نيز پس از جنگ جمل اين گونه بودند.» [2] .

به همين ترتيب كشور مصر كه در آغاز به دست عمرو بن عاص فتح شده بود و سرانجام نيز به دست او افتاد و پيوسته بر ضد علي بن ابيطالب (ع) در آنجا تبليغ مي كردند.


تنها جايي كه بعد از كوفه پيروان اين خانواده در آنجا بيش از جاهاي ديگر بودند كشور يمن بود كه با توجه به فقر اقتصادي كه در آن كشور حاكم بود، و چنانكه گفته اند هر ساله تعدادي زيادي از آنجا براي كاريابي و پيدا كردن دستمزد به عراق و كوفه مي آمدند، و نيز با توجه به نداشتن نيروهاي كارآزموده ي جنگي كه طرفدار اهل بيت و مدافع آن بزرگوار باشند، جاي مناسبي براي قيام و نهضت بر ضد حكومت جبار بني اميه نبود؛ در نتيجه كوفه از نظر اقتصادي و وجود نيروهاي كارآزموده و طرفداران امام بهترين موقعيت را دارا بود، و از اين رو امام (ع) نيز همانجا را انتخاب فرمود.


پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغة، ابن ابي‏الحديد، ج 4، ص 104.

[2] شرح نهج‏البلاغة، ابن ابي‏الحديد، ج 4، ص 103.