بازگشت

پاسخ يك سؤال


در اينجا يك سؤال براي آنها كه هدف اصلي و انگيزه واقعي امام (ع) را در اين قيام مقدس و الهي كه همان احساس مسئوليت ديني و انجام وظيفه الهي بوده (به شرحي كه در بخش قبلي ذكر كرده ايم) درك نكرده اند، پيش مي آيد. سؤالي كه تا به امروز و زماني كه ما در آن هستيم براي آنها بي جواب يا لااقل مبهم مانده و نتوانسته اند خود را قانع كنند و هنوز هم گهگاه در نوشته هاي خود به آن اشاره يا تصريح كرده اند، و حتي در صدد تخطئه آن حضرت برآمده اند.

خلاصه ي سؤال اين است كه با اين وضع آيا امام حسين (ع) از وضع اجتماعي و سياسي


كوفه و اختلاف مردم و بي وفايي آنها بي اطلاع بود؟ و چگونه بي وفاييهاي گذشته ي آنان و رفتارشان نسبت به پدر و برادرش را فراموش كرده - و نعوذ بالله - فريب آنها را خورد؟ و اساسا اين قيام خونين با اين وضع چه ثمري مي توانست داشته باشد؟ و چرا قيام كرد؟ و...

متأسفانه هنوز اين سؤالها و تخطئه ها در نوشته هاي كساني همچون احمد شبلي و شيخ محمد خضري و محمد غزالي و ديگر نويسندگان معاصر عرب زبان آمده [1] ، و همگي به قول معروف اين روي سكه را ديده و از نگاه كردن به آن روي سكه محروم مانده و بدان توجه نكرده اند.

علت اصلي نيز همان است كه در بخش قبلي به تفصيل روي آن بحث كرديم كه اينان همگي كار پاكان را قياس از خود گرفته، و با عينك مادي و چشم ظاهربين خود به واقعه ي كربلا و قيام مقدس امام (ع) نگريسته اند، و از مكتب شهادت و فدا كردن جان و مال در راه خدا و بهره گيري از آن براي پيروزي مكتب، غافل و بي اطلاع مانده و نتوانسته اند آن را درك كنند؛ و بازگشت همه ي آنها به همان گفتاري است كه خداي تعالي فرموده: «يعلمون ظاهرا من الحياة الدنيا و هم عن الآخرة هم غافلون» [2] .

اينان شايد به خاطر همان ديد ظاهري و عدم شناخت مقام والاي حسين بن علي (ع)، به خود اجازه داده اند تا پا را از سؤال و اعتراض فراتر نهاده و با كمال گستاخي حركت امام (ع) را تخطئه كنند و آن را بي ثمر و مضر به حال مردم بدانند.

اينها فكر نكرده اند كه اگر آن قيام مقدس الهي امام حسين (ع)، در مقابل يزيدي كه خود را خليفه ي رسول خدا و اميرالمؤمنين معرفي كرده بود، نبود با آن همه خلاف شرعهاي آشكار و فسق و فجور علني، اثري از اسلام و قرآن و پيامبر گرامي اسلام، به جاي نمانده بود زيرا بني اميه و تفاله ي به جا مانده شان، يزيد، تصميم داشتند آثار اسلام را محو كرده و به جاي آن حكومت اموي و ناسيوناليسم عربي را جايگزين آن سازند.

قيام مقدس امام حسين (ع) كه مقدس ترين انسانها و محبوبترين مسلمانهاي آن زمان آن را رهبري مي كرد به همگان فهماند كه آن حكومت ننگين ربطي به اسلام و پيامبر گرامي آن ندارد و مبغوض آن انسان والا و بزرگ و خاندان و ياران باايمان او است.

به طوري كه حاضرند جان خود و فرزندان و عزيزانشان را در اين راه فدا كنند و زير بار ذلت حكومت مرد فاسقي همچون يزيد كه خود را به ناحق خليفه ي پيامبر و


اميرالمؤمنين (ع) مي داند، نروند.

اين نويسندگان ظاهربين قيام مقدس امام حسين (ع) را ظاهرا با قيامهاي بني الحسن و بني عباس كه عموما به منظور گرفتن حكومت براي خود و سقوط حكومت طرف مقابل بود مقايسه كرده اند و اين گونه قضاوت كرده اند و نتيجه گرفته اند و اگر انگيزه ها را در آن قيام مقدس و قيامهاي ديگر از لابلاي روايات و احاديث و سخنان رهبران و پيشوايان قيامهاي مزبور مورد تحليل قرار مي دادند، و بدون در نظر گرفتن انگيزه ها و سخنان آنان قضاوت نمي كردند، دچار چنين اشتباه بزرگ و چنين قضاوت نابجايي نمي شدند. باري بهتر است سخن را كوتاه كرده و به دنبال بحث تاريخي خود برگرديم.



پاورقي

[1] براي اطلاع از گفتار آنان به حياة الامام الحسين (ع)، باقر شريف، ج 3، ص 38 به بعد مراجعه شود.

[2] سوره‏ي روم، آيه‏ي 7.