بازگشت

تحليلي از وضع عراق در آن روز


آنچه از مجموع اين نامه ها و حركت مردم كوفه استفاده مي شود آن است كه مردم عراق به طور عموم و مردم كوفه به خصوص از حكومت امويان و معاويه سخت ناراضي بودند و پيوسته در صدد بودند تا فرصتي به دست آورده و اين نارضايتي و مخالفت خود را به نحوي اظهار نمايند، و احيانا اقدامي براي سرنگوني حكومت بني اميه بنمايند، اگر چه به قيام مسلحانه منجر شود.

البته اين نارضايتي و مخالفت آنها با حكومت امويان، بيش از آنچه ريشه ي ايماني و احساس وظيفه ي ديني داشته باشد، انگيزه هاي ناسيوناليستي و مسائل قبيله گي و عاطفي و مادي داشت. زيرا:

اولا شهر كوفه، در زمان حكومت علي (ع) چند سال پايتخت كشور اسلامي بود، و همه ي رتق و فتق امور مسلمانها و فرماندهي ها و عزل و نصبها از آن شهر شروع مي شد و پس از حكومت معاويه به شام منتقل شده بود و مردم عراق و به خصوص مردم كوفه از اين انتقال مركز حكومت ناراضي بودند و در صدد بودند به هر وسيله ي ممكن حكومت را دوباره به عراق بازگردانند. از اين رو است كه مي بينيم شعراي هر دو گروه يعني مردم شام و عراق اين مطلب را در اشعار خود اظهار مي كردند، شاعر شامي در اين باره مي گويد:



اري الشام تكره ملك العراق

و اهل العراق لهم كارهونا



و قالوا علي امام لنا

فقلنا: رضينا ابن هند رضينا



و شاعر عراقي در پاسخش گويد:



اتاكم علي بأهل العراق

و اهل الحجاز فما تصنعونا



فان يكره القوم ملك العراق

فقدما رضينا الذي تكرهونا



در ثاني، معاويه در دوران حكومت بيست ساله ي خود تا آنجا كه توانسته بود مردم عراق و به خصوص مردم كوفه را تحقير كرده بود و تحت ستم و ظلم و بيدادگري خويش قرار داده بود، و پس از صلح امام حسن (ع) ستمكارترين افراد را بر آنها مسلط كرد مانند زياد بن ابيه كه همان گونه كه در بخشهاي پيشين گذشت به صرف تهمت و گمان مردم را مي گرفت و دست و پا مي بريد و به دار مي آويخت. و انواع شكنجه هاي ديگر مي داد. [1] .


تا جايي كه مي توانست حقوق و عطاياي آنها را به تأخير انداخته يا حذف مي كرد. و همان گونه كه در بخشهاي قبل از اين مذكور شد روزي كه معاويه حكومت كوفه و بصره را به زياد بن ابيه واگذار كرد، در همان روز ورودش به كوفه به گفته ي برخي هشتاد نفر را دست بريد، و سمرة بن جندب را كه به جاي خود در بصره به حكومت گماشته بود در يك روز چهل و هفت نفر از حافظان قرآن را به قتل رساند، و به گفته ي ابن سيرين در مدت كمي كه در بصره به جاي زياد حكومت كرد هشت هزار نفر را كشت. [2] .

و اين همه جنايات با اطلاع معاويه و بلكه به دستور او اجرا مي شد و چنانچه در داستان شهادت حجر بن عدي و عمرو بن حمق و رشيد هجري و ديگران به تفصيل ذكر شد، همه به دستياري همين زياد بن ابيه و به دستور معاويه انجام مي شد.

و ثالثا، مردمان باايمان و شيعيان بااخلاصي نيز در شهر كوفه و بصره وجود داشتند كه براستي به امامت اميرالمؤمنين (ع) و فرزندان معصوم آن حضرت معتقد بودند و از دوستان و فداييان آن بزرگواران بودند؛ كه البته اينها در اقليت بودند ولي همين اقليت جمع زيادي را تشكيل مي دادند، كه از آن جمله بودند همان گروهي كه نخست براي امام (ع) نامه نوشته و امام (ع) را به كوفه دعوت كردند، مانند سليمان بن صرد و مسيب بن نجبه و حبيب بن مظاهر و ديگران...

و همانها بودند كه در كربلا در ركاب آن بزرگوار پايداري كرده و به شهادت رسيدند، يا بعد از واقعه ي كربلا به خونخواهي آن حضرت قيام كرده و گروه توابين را تشكيل دادند.

ولي همان گونه كه ذكر شد اينها در اقليت بودند اما توده و اكثريت مردم عراق نيز روي جهات ديگر از حكومت شام و امويان دل خوشي نداشتند، و در صدد قيام بر ضد آنها و انتقال حكومت از شام به عراق بودند.


پاورقي

[1] ابن‏اثير در کامل مي‏نويسد: «و کان زياد اول من شدد امر السلطان و اکد الملک لمعاوية و جرد سيفه و أخذ بالظنة، و عاقب علي الشبهة، و خافه الناس خوفا شديدا...» (الکامل، ج 3، ص 450).

[2] کامل، ابن‏اثير، ج 3، ص 463 - 462.