بازگشت

يك تذكر و توضيح لازم درباره ي عبدالله بن زبير


در برخي از تواريخ درباره ي عبادت و زهد عبدالله بن زبير چيزهايي نقل شده و گاهي سخنان اغراق آميزي در اين باره گفته اند تا به آنجا كه برخي از سيره نويسان و مورخان معاصر نيز در صدد دفاع از عبدالله بن زبير برآمده و او را مردي باتقوي و ريشه دار در اسلام دانسته اند، و آنجا كه بحث نيرنگ بازي عبدالله بن زبير و اظهار عبادت او براي فريب مردم و مصلحت انديشي او نسبت به امام (ع) براي اخراج از مكه پيش آمده گفته اند: «فعبدالله بن زبير اتقي الله و اعرق في الاسلام من أن يقترف هذه الدنية.» [1] يعني؛ عبدالله بن زبير با تقوي تر و ريشه دارتر در اسلام است از اينكه دست به چنين كار پست و زشتي بزند.

ولي بايد دانست كه سند اين گونه روايات و تواريخ - چنانچه در شرح ابن ابي الحديد نقل شده - [2] - همگي مي رسد به دو نفر كه يكي از آنها عروة بن زبير برادر عبدالله بن زبير است و ديگري زبير بن بكار [3] كه از نواده هاي خود عبدالله بن زبير است و به گفته ي ابن ابي الحديد: «و هو معذور في ذلك فانه لا يلام الرجل علي حب قومه، و الزبير بن بكار أحد اولاد عبدالله بن زبير فهوأ حق بتقريظه و ثنائه و تأبينه.» [4] يعني؛ زبير بن بكار در اين ثناگويي ها و اغراقها معذور است چون وي از فرزندان عبدالله است و اگر او چنين تعريفهايي نكند چه كسي مي خواهد اين دروغها را سر هم كند!


چنانچه از گفتار ديگر اهل تاريخ استفاده مي شود نماز و روزه ها و اظهار تقدس هاي او همگي براي فريب ديگران بوده، و به تعبير اميرالمؤمنين (ع) كه درباره ي او فرموده اند: «ينصب حبالة الدين لاصطفاء الدنيا.» [5] يعني؛ دامي بوده كه به ظاهر رنگ دين داشته براي رسيدن به دنيا.

مسعودي در مروج الذهب درباره ي تظاهر عبدالله بن زبير به عبادت و صوري بودن آن عبادتها مي گويد: «و اظهر ابن الزبير في الدنيا و العبادة مع الحرص علي الخلافة و قال انما بطني شبر فما عسي ان يسع ذلك الشبر.» [6] يعني؛ پسر زبير به زهد در دنيا و عبادت تظاهر مي كرد با اينكه بر خلافت حريص بود و مي گفت شكم من يك وجب بيشتر نيست و آيا چقدر مي تواند اين يك وجب را پر كند.

ابن ابي الحديد از ابوالفرج اصفهاني روايت كرده كه صفيه دختر عبيد ثقفي كه همسر عبدالله بن عمر، بود به شوهرش عبدالله اصرار مي كرد تا با عبدالله بن زبير بيعت كند و براي تشويق او به اين كار شروع به ثناگويي از عبدالله بن زبير و عبادت و زهد و اجتهاد او كرد و متذكر گرديد كه قيام او به خاطر خدا بوده، و براي نجات مردم از مظالم معاويه و پسرش يزيد دست به اين كار زده است.

عبدالله بن عمر سخنان او را شنيد و چيزي نگفت و چون اصرار او را در اين كار مشاهده نمود به او گفت: «ويحك! أما رأيت البغلات الشهب التي كان يحج معاوية عليها و تقدم الينا من الشام؟ قالت: بلي «قال: و الله ما يريد ابن الزبير بعبادته غيرهن». يعني؛ واي بر تو آيا آن استرهاي ابلق [7] را ديدي كه معاويه بر روي آنها حج به جاي آورد و سوار بر آنها از شام به نزد ما آمد؟ گفت: «آري» عبدالله گفت - به خدا سوگند پسر زبير از اين عبادتهايش هدفي جز رسيدن به آنها ندارد. [8] .

و از پاره اي روايات استفاده مي شود كه با بودن مردان بزرگي همچون اباعبدالله الحسين (ع) و ديگران او خود را از همگان برتر مي دانسته و به تعبير خودش همانند سر در بدن يا همانند چشمان از سر مي دانسته كه چون عبدالله بن عباس اين گفتار او را شنيد با او به مناظره و مفاخره پرداخت و با ذكر مناقب خويش او را شرمنده و سرافكنده كرد.


(كه جاي ذكر آن نيست). [9] .


پاورقي

[1] معالم الحق، غزالي، ص 131، به نقل از حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 311.

[2] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 4 (چهار جلدي)، ص 485 - 480.

[3] نسب زبير بن بکار چنانچه در تهذيب التهذيب ابن‏حجر آمده چنين است: «زبير بن بکار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبير بن عوام...».

[4] شرح ابن ابي‏الحديد، (چهار جلدي)، ج 4، ص 481.

[5] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 310 نقل از شرح ابن ابي‏الحديد (چاپ جديد 20 جلدي)، ج 7، ص 24.

[6] مروج الذهب، ج 2، ص 99.

[7] اين‏گونه استرها در آن زمان بهترين و عالي‏ترين مرکبهايي بود که اشراف و اعيان مملکتي سوار بر آنها مي‏شدند.

[8] شرح ابن ابي‏الحديد (چهار جلدي)، ج 4، ص 496.

[9] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 2 (چهار جلدي)، ص 502 - 501.