بازگشت

از استاد محمد عبدالباقي


نويسنده ي ديگر معاصر استاد محمد عبدالباقي در مقاله ي خود به زبان عربي درباره ي حركت و قيام امام (ع) در كتاب نخستين انقلابي در اسلام [1] به تفصيل قلم فرسايي كرده است كه قسمتي از ترجمه ي آن را در ذيل مي خوانيد:

اگر حسين (ع) با يزيد بيعت مي كرد، يزيد فاسق و بي باك در گناه، كسي كه شراب و زنا را مباح كرده بود و مقام و منزلت خلافت را تا سر حد همنشيني با خوانندگان و نوازندگان تنزل داد، و در جايگاه قضاوت احكام، بزمهاي شراب ترتيب داد، و كسي كه بر پاهاي سگان و بوزينگان برنجهاي طلايي آويخت در آن زماني كه صدها هزار


مسلمان از گرسنگي و محروميت جان مي دادند.

باري اگر حسين (ع) با يزيد به عنوان خليفه رسول خدا (ص) در چنين وضعي بيعت مي كرد، اين بيعت فتوايي بود از آن حضرت به مباح بودن اين كارها براي مسلمانان. و حتي سكوت آن حضرت نيز به معناي رضايت بر آن جنايات بود، و رضايت بر ارتكاب منكرات حتي از طريق سكوت در شريعت اسلام گناه و جرم شمرده مي شود.

حسين (ع) با شخصيت استثنايي كه در زمان يزيد داشت اين مسئوليت سنگين را در جزيرة العرب و بلكه در همه ي بلاد اسلامي به دوش داشت كه از ميراث اسلامي حمايت كند؛ گذشته از نزديكي و قرابت با رسول خدا (ص) و اينكه پس از مرگ بزرگان مسلمين، از نظر علم و زهد و حسب و مقام از همگان بزرگتر و برتر بود.

همين احساس وظيفه او را به مبارزه در راه جلوگيري از منكرات وامي داشت. به خصوص آنكه مي ديد كسي كه اين منكرات را وضع كرده است و ديگران را نيز به ارتكاب آنها وامي دارد كسي است كه در جايگاه رسول خدا (ص) نشسته است.

در ثاني بعد از آنكه آن همه نامه هاي بيعت از اطراف براي او آمد كه او را به خلافت برگزيده، و سي هزار نامه از مردم ساكن بصره و كوفه به آن حضرت رسيد كه همگي از آن حضرت دعوت كرده بودند كه براي جنگ با يزيد بن معاويه به نزد آنها برود، و در اين باره اصرار را از حد گذرانده تا به آنجا كه يكي از رؤساي ايشان به نام عبدالله بن حصين ازدي براي آن حضرت نوشت: «يا حسين سنشكوك الي الله تعالي يوم القيامة اذا لم تلب طلبنا.» يعني؛ اي حسين اگر دعوت ما را اجابت نكني ما در روز قيامت در پيشگاه خداي تعالي از تو شكايت خواهيم كرد.


پاورقي

[1] حياة الامام الحسين (ع)، باقر شريف، (ج 2، ص 272).