بازگشت

رواياتي كه از ابن عباس در اين باره نقل شده


خوارزمي در كتاب مقتل الحسين از ابن عباس روايت كرده كه رسول خدا (ص) چند روز قبل از رحلت به سفري رفت و بازگشت در حالي كه رنگ او دگرگون شده و صورتش قرمز بود، سخنراني كوتاهي كرد و همان طور كه از ديدگانش اشك مي ريخت، فرمودند: «ايها الناس اني خلقت فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي.» يعني؛ اي مردم من دو چيز گرانبها ميان شما پس از خود به يادگار مي گذارم، كتاب خدا و عترتم.

و ادامه دادند تا آنجا كه فرمود: «الا و ان جبرئيل قد اخبرني بان امتي تقتل ولدي الحسين بارض كرب و بلاء، الا فلعنة الله علي قاتله و خاذله آخر الدهر.» [1] يعني؛ همانا جبرئيل به من خبر داد كه امت من فرزندم حسين را در سرزمين كربلا مي كشند. هان كه لعنت خدا تا روز قيامت بر كشنده ي او و هر كس كه دست از ياري او بردارد.

و نيز ابن كثير از علماي اهل سنت در كتاب البداية و النهاية به سند خود از ابن عباس روايت كرده كه روزي حسين (ع) بر دامن رسول خدا (ص) نشسته بود كه جبرئيل آمد و از آن حضرت پرسيد: «آيا او را دوست داري؟» پيامبر فرمودند: «و كيف لا احبه و هو ثمرة فؤادي؟ فقال: اما ان امتك ستقتله.» يعني؛ چگونه او را دوست نداشته باشم كه او ميوه ي دل من است؟ پس جبرئيل گفت: ولي بدان كه امت تو او را مي كشند. [2] .

و نيز احمد بن حنبل در كتاب مسند به سند از ابن عباس روايت كرد كه رسول خدا (ص) را در هنگام ظهر در خواب ديدم كه ايستاده و موپريشان و گردآلود است و در دست خود شيشه اي دارد كه در آن خون بود، من عرض كردم: «پدر و مادرم به فدايت اي رسول خدا (ص) اين چيست؟» فرمود: «هذا دم الحسين و اصحابه لم ازل التقطه منذ اليوم». يعني؛ اين خون حسين و ياران او است كه امروز تا كنون آنها را جمع آوري مي كردم.


ابن عباس در دنباله ي حديث گويد ما آن روز را تاريخ گذارديم و مصادف گرديد با روز شهادت حسين (ع) [3] .


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 164.

[2] البداية و النهاية، ج 6، ص 230.

[3] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 283.