تأييدي بر اين مطلب از جملات زيارتنامه ي آن حضرت
از جمله مطالبي كه مي تواند تأييدي بر گفتار فوق و معرف خوبي براي هدف امام حسين (ع) باشد جملاتي است كه از سوي ائمه ي معصومين (ع) به روايت علماء و محدثين عالي قدر اسلام رسيده كه از آن جمله اين عبارت است كه در بسياري از زيارتنامه هاي آن حضرت آمده «اشهد انك قد اقمت الصلاة... و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و جاهدت في سبيل الله.» يعني؛ گواهي مي دهم كه تو براستي بر پا داشتي نماز را و امر به معروف و نهي از منكر كردي و در راه خدا جهاد نمودي.
و ديگر اين جملات كه در زيارتنامه ي اربعين امام حسين (ع) به نقل شيخ طوسي در تهذيب و در مصباح آمده كه صفوان جمال گويد كه مولايم امام صادق (ع) به من فرمود كه وقتي در آن روز خواستي آن حضرت را زيارت كني چنين بگو: «السلام علي ولي الله و حبيبه...»
و همچنان زيارتنامه را نقل مي كند تا آنجا كه درباره ي آن امام شهيد و مظلوم مي گويد: «فأعذر في الدعاء و منح النصح و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة» يعني؛ براستي كه در دعوت مردم هيچ كوتاهي نكرد و حق نصيحت را به خوبي انجام داد و جان عزيز خود را در راه تو بذل كرد تا بندگانت را از
جهالت و حيرت گمراهي نجات بخشد.
از اين عبارات به خوبي روشن مي شود كه هدف امام (ع) از قيام و بذل جان و خون شريفش همان نجات مردم از گمراهي و ضلالت و امر به معروف و نهي از منكر بوده است نه گرفتن حكومت ظاهري و زمامداري بر مردم.
جهالت و حيرت ضلالتي كه در سخن امام صادق (ع) است به نظر مي رسد همان حيرت و ترديدي بود كه مردم به خاطر تبليغات وسيع دستگاه خلافت امويان و فتواهاي ملانماهاي خودفروخته آن زمان بدان دچار گشته بودند كه نمي دانستند آيا وظيفه شان در چنان موقعيتي چيست و با اينكه مي دانستند (يا مطمئن بودند) كه اگر حركتي بر ضد حكومت كنند پيروزي ظاهري ندارند و در اين راه كشته خواهند شد، آيا با اين حال باز هم وظيفه شان قيام و حركت است يا نه، كه امام (ع) با شهادت خود آنها را از اين جهالت و حيرت بيرون آورد، و به آنها ياد داد كه وظيفه شان چيست [1] .
چه خوب بود اگر ايشان اين قلمفرسايي ها را در همين زمينه مي نمود و اين قدر پافشاري بر اين مطلب نمي كرد كه امام (ع) براي تشكيل حكومت قيام كرد تا دچار آن همه اشكال و ايراد نشود.
به هر صورت ما بيش از اين وقت خود و شما را در اين باره نمي گيريم و براي روشن شدن مطلب، بحث ديگري در مورد اينكه آيا امام حسين (ع) از سرنوشت جانگداز خود و يارانش و خاندانش آگاه بود يا نه؟ در ذيل عنوان كرده و به دنباله ي بحث تاريخي خود بازمي گرديم.
پاورقي
[1] نهضت چند بعدي - از تعبيرها و عناوين جالبي است که دربارهي ماهيت قيام امام حسين (ع) گفته شده و گفتار مرحوم علامهي شهيد استاد مطهري است، که ما مناسب ديديم در اينجا سخن ايشان را براي شما بازگو کنيم:
«همان طوري که سخن انسانها از نظر بساطت و يا پيچيدگي، يعني از نظر اينکه غراء و ساده و تک معني باشد يا اينکه چند معني و چند لايه و داراي صورت و باطن باشد، فرق ميکند، نهضتها و حرکتهاي انسانها هم عينا همينطور است. ما دو نوع سخن ميتوانيم داشته باشيم: سخني که تک معني باشد و سخني که چند معني و چند پهلو باشد. بهترين مثال آيات قرآن مجيد است. قرآن مجيد آيات خود را به دو دسته تقسيم ميکند: آيات محکمات و آيات متشابهات؛ آيات محکمات آياتي است که از نظر و عبارت تک معني است، يعني يک معني و يک مفهوم بيشتر از عبارات آن نميتوان استنباط کرد، و البته براي اينکه در معاني مشابه، به اشتباه نيفتيم بايد آيات محکمه را مقياس و معيار قرار بدهيم که آيات محکمه «ام الکتاب» است.
گفتيم نهضتها و حرکتهاي انسانها هم عينا همينطور است. ممکن است نهضتي تک معني و تک مقصد باشد و ممکن است به اصطلاح متشابه باشد، يعني در آن واحد مقصدها و هدفهاي مختلف داشته باشد، گو اينکه همهي آن هدفها بازگشتشان به يک هدف اصلي باشد، يک نهضت ميتواند در آن واحد داراي جنبهها و ابعاد مختلف بوده باشد.
نهضت امام حسين (ع) يک نهضت چند مقصدي و چند جانبهاي و چند بعدي است. علت اينکه تفاسير و تعابير مختلفي در مورد اين نهضت شده است، محاذي بودن عناصر دخيل در آن است. ما وقتي که از جنبهي بعضي عوامل و عناصر به اين نهضت نگاه ميکنيم، ميبينيم صرفا جنبهي تمرد و عدم تسليم در مقابل قدرتهاي جابر و تقاضاهاي ناصحيح قدرت حاکم وقت دارد. از اين نظر، اين نهضت يک نفي، نه و عدم تسليم است.» استاد در اينجا پس از نقل داستان بيعت گرفتن از امام (ع) که در صفحات قبل شنيده و خواندهايد ميگويد: «عنصر ديگري که در اين نهضت دخالت دارد، عنصر امر به معروف و نهي از منکر است که در کلمات خود حسين بن علي (ع) تصريح قاطع به اين مطلب شده است و شواهد و دلايل زيادي دارد. يعني اگر فرضا از او بيعت هم نميخواستند باز او سکوت نميکرد.
عنصر ديگر، عنصر اتمام حجت است. در آن روز، جهان اسلام سه مرکز بزرگ و مؤثر داشت: مدينه که دارالهجرة پيغمبر بود، شام که دارالخلافه بود و کوفه که قبلا دارالخلافهي اميرالمؤمنين علي (ع) بود، و به علاوه شهر جديدي بود که به وسيلهي سربازان مسلمين در زمان عمر بن الخطاب ساخته شده بود و آن را سربازخانهي اسلامي ميدانستند و از اين جهت با شام برابري ميکرد. از مردم کوفه، يعني از سربازخانهي جهان اسلام بعد از اينکه اطلاع پيدا ميکنند که امام حسين (ع) حاضر نشده است با يزيد بيعت کند، در حدود هجده هزار نامه ميرسد. نامهها را به مرکز ميفرستند، به امام حسين (ع) اعلام ميکنند که اگر شما به کوفه بياييد، ما شما را ياري ميکنيم. اينجا امام حسين (ع) بر سر دو راهي تاريخ است، اگر به تقاضاي اينها پاسخ نگويد قطعا در مقابل تاريخ محکوم است و تاريخ آينده قضاوت خواهد کرد که زمينه فوقالعاده مساعد بود ولي امام حسين (ع) از اين فرصت نتوانست استفاده کند يا نخواست يا ترسيد و از اين قبيل حرفها. امام حسين (ع) براي اينکه اتمام حجتي با مردمي که چنين دستي به سوي او دراز کردهاند کرده باشد به تقاضاي آنها پاسخ ميگويد، به تفصيلي که باز شنيدهايم. در اينجا اين نهضت ماهيت و شکل ديگري به خود ميگيرد.
يکي ديگر از جنبههاي اين جنبش، جنبهي تبليغي آن است، يعني اين نهضت در عين اينکه امر به معروف و نهي از منکر است و در عين اينکه اتمام حجت است [و در عين اينکه عدم تمکين در مقابل تقاضاي جابرانه قدرت حاکم زمان است]، يک تبليغ و پيامرساني است، يک معرفي و شناساندن اسلام است.