بازگشت

آيا هدف امام تشكيل حكومت بود؟


برخي از نويسندگان با طرح مقدمات و قلم فرسايي بسياري تلاش كرده اند تا هدف امام حسين (ع) را از آن قيام خونين و جاويدان تشكيل حكومت معرفي كنند و بنا به گفته ي خود هفت سال در اين باره مطالعه و تحقيق كرده و روايات و احاديث و كتابهاي متفرقه را از شيعه و سني مطاله و بررسي كرده اند و به اين نتيجه رسيده اند؛ و به قول خود آن را عقده ي گشوده دانسته و جز اين هدف را در خور آن امام بزرگوار و مناسب با مقام آن حجت الهي ندانسته اند.

براي اينكه با سخنان اين نويسندگان بهتر آشنا شويد فرازهايي از گفتار يكي از آنها را در مقدمه ي كتابي كه در اين باره نوشته است ذيلا براي شما نقل مي كنيم.

نويسنده مزبور سرآغاز كتاب خود را با اين فراز شروع مي كند:

«سالها بود كه وقتي مي شنيدم كه مي گفتند امام حسين (ع) به اين قصد حركت كرد كه خونش ريخته شود و خانواده اش اسير گردند بر خود مي لرزيدم و ناراحت مي شدم و با خود مي گفتم امامي كه بايد خون مقدس و پرحرارتش در رگهايش بجوشد و به اجتماع انساني حرارت بدهد، حركت بدهد، نور ببخشد، پشتوانه ي اسلام و مسلمانان باشد، چرا مي خواست اين خون پاك و پرحرارت روي خاك بيابان بريزد و جهان انساني از چنين رهبر عظيمي محروم گردد!


چرا امام مي خواست بانوان سراپرده ي عصمت كه نمونه هاي كامل عفت اسلامي بودند به دست دشمنان خونخوار اسير گردند و در گذرگاههاي عمومي، در معرض تماشاي چشمان حريص اراذل و اوباش درآيند!

اين حالت تعجب و استفهام كه با گذشت زمان به صورت يك عقده ي روحي جانكاه و مشكل دردناكي درآمده بود مرا بر آن داشت كه در طول چند سال، در فرصتهاي مناسب، مطالعات پي گيري درباره ي قيام مقدس سيدالشهداء (ع) بكنم. نتيجه ي مطالعات اين بود كه آن عقده ي روحي گشوده شد و مشكل حل گشت. شما حدس مي زنيد كه آن مشكل چگونه حل گشته؟

آيا معلوم شده است واقعيت قيام امام غير از آن است كه براي ما ترسيم مي شد و در خاطر ما نقش بسته بود و آنچه مي گفتند و مي شنيديم كه امام به اين قصد حركت كرد كه خودش كشته شود و خانواده اش اسير گردند، سند قاطع تاريخي ندارد و از اين راه مشكل حل شده يا اينكه راز ديگري در اين ميان هست؟ اين كتاب را بخوانيد تا حقيقت را دريابيد.»

نويسنده ي مزبور پس از ذكر اين مطالب مي گويد:

«بين نويسندگاني كه درباره ي قيام حسين بن علي (ع) اظهارنظر كرده اند دو گروه را مي بينيم كه در دو طرف افراط و تفريط واقع شده و نظر آنان درست بر ضد يكديگر بوده و در دو قطب مخالف قرار گرفته است.

يك گروه از اهل سنت، قيام امام حسين (ع) را يك شورش ابتدايي نارس و يك انقلاب حساب نشده و نافرجام بر ضد دولت وقت دانستند و در اين قيام نسبت خطا به امام داده اند. منطق اين گروه اين است حسين بن علي (ع) با نداشتن نيروي نظامي و مالي و بدون يك نقشه ي صحيح و بدون بند و بستهاي كامل سياسي و تاكتيهاي دقيق ديپلماسي بر ضد حكومت قوي پنجه ي يزيد شورش كرد و نظم عمومي را برهم زد و دستگاه حكومت را ناچار نمود كه براي برقرار كردن نظم اجتماع، شورش او را سركوب كند و امنيت اجتماعي را برقرار سازد. پس مسئول حادثه ي وحشتناك كربلا شخص حسين بن علي (ع) است.

در مقابل اين گروه، جمعي از نويسندگان شيعه، قيام امام را از مجراي كارهاي عقلايي و موازين حقوقي بيرون برده و آن را پيروي از يك نقشه و دستور غيبي و اختصاصي دانسته و گفته اند امام حسين (ع) به پيروي از علم امامت، كه يك رشته از


علوم اختصاصي است، و به حكم يك فرمان محرمانه ي الهي دست به اين قيام بي سابقه زده و كسي حق ندارد درباره ي اقدام آن حضرت اظهارنظر يا چون و چرا كند.

به عقيده ي اين گروه، بهتر اين است كه ما در اين باره چيزي نگوييم و به بررسي و تحقيق نپردازيم و علم اين گونه قضايا را به خود امام واگذاريم.

بديهي است با اين منطق، قيام حسين بن علي (ع) رنگ يك عمل خارق العاده به خود مي گيرد و از دسترس استفاده ي ديگران خارج مي گردد و از قابليت پيروي و بهره برداري بيرون مي رود. زيرا بر اساس اين عقيده، دستور قيام امام (ع) يك دستور محرمانه ي غيبي بود و هيچ كس نمي تواند از آن مطلع شود و هدف امام را جز خودش هيچ كس نمي تواند بفهمد. روي اين منطق، حسين بن علي (ع) از خداوند دستور داشته است كه خود را به كشتن بدهد و بدين وسيله به ثواب عظيم برسد و كسي حق ندارد هيچ گونه گفتگويي در اين باره بكند.»

اين نويسنده سپس به تخطئه هر دو نظريه پرداخته و هر دوي آنها را مردود دانسته و مي گويد: «به گمان ما، صاحبان اين دو نظر متضاد، چون قيام امام را در همه ي مراحل، يك حركت و اقدام ابتدايي پنداشته و ضمنا گمان كرده اند كه آن حضرت در هيچ يك از مراحل قيام نيروي كافي نداشته است، و از طرفي ديده اند قيام ابتدايي با نداشتن نيروي كافي كاري عاقلانه نيست، از اين رو آنان كه به امامت و عصمت حسين بن علي (ع) عقيده نداشته اند طبعا در اين قيام نسبت خطا به امام داده اند؛ و آنان كه به امامت و عصمت وي اعتقاد داشته اند چون نتوانسته اند نهضت آن حضرت را با موازين عقلاني تطبيق كنند ناچار شده اند بگويند عمل امام يك عمل اختصاصي بوده است كه از روي دستور محرمانه ي غيبي انجام شده و كسي حق ندارد درباره ي قيام وي گفتگو كند يا از آن پيروي نمايد.

از آنچه گذشت روشن شد كه دو نظر سابق در اين نتيجه يكسانند كه حركت سيدالشهداء (ع) نمي تواند سرمشق و راهنماي مردم باشد. در نهايت طبق نظر اول چون عمل امام - العياذ بالله - خطا بوده قابل پيروي نيست؛ و طبق نظر دوم چون حركت امام يك وظيفه ي اختصاصي بوده، مردم ديگر حق ندارند از آن پيروي نمايند.

ولي در مقابل دو نظر سابق، نظر ديگر اين است كه هم دستور محرمانه ي غيبي پذيرفته شود و هم عمل امام قابل پيروي و بهره برداري باشد، زيرا دستور محرمانه هر چه باشد، آن حضرت به آن عمل كرده و عمل امام به طور كلي سرمشق و راهنماي مردم ديگر


است و بايد آن را الگوي عمل خود قرار دهند مگر آنجا كه دليل قاطعي باشد كه فلان عمل امام يك وظيفه ي اختصاصي بوده است.

ما از مجموع بررسيهايي كه در اين موضوع كرده ايم، به اين نتيجه رسيديم كه حركت امام حسين (ع) حتي از نظر سنتهاي عقل و قوانين حقوقي و اجتماعي نيز حركتي عاقلانه و ضروري و غيرقابل اجتناب بوده است. نيز از اصول كلي اين جنبش تاريخي مثل قواعد رياضي براي هميشه تازه و زنده و قابل عمل و پيروي است. از اين جهت تاريخ قيام حسين بن علي (ع) با ارزش ترين مباحثي است كه شايسته است براي درس گرفتن مورد بررسي و تحقيق قرار گيرد.

به گمان ما، نظر اول را كه بعضي از اهل سنت درباره ي قيام حسين بن علي (ع) اظهار كرده و نسبت خطا به امام داده اند ظلم بزرگي است كه به فرزند پيغمبر (ص) و همچنين به واقعيات تاريخي كرده اند.

اينان در بررسي تاريخ نهضت امام دچار خطا شده يا اعمال غرض كرده و افكار مردم را در اين باره آلوده و منحرف ساخته اند.

و نيز نظر دوم را كه بعضي از نويسندگان شيعه اظهار نموده و قيام مقدس امام را از قابليت پيروي و بهره برداري ساقط كرده اند، يك نوع ركود و خشكي زيان آوري است كه هم فكر انسان را از تأمل و تحقيق بازمي دارد و هم ارزش واقعي جنبش آزاديبخش اين مرد آسماني و ملكوتي را از بين مي برد؛

و سرانجام كار نويسنده ي مزبور به هوچيگري رسيده و براي هو كردن ديگران چنين قلم فرسايي كرده اند.

اساسا منطق كر شو و كور شو، به تو چه، سالهاست كهنه شده و در عصر علم و تحقيق، مردم مي خواهند بفهمند و بدانند؛ و از علل و عوامل و هدف قيام فرزند پيغمبر (ص) آگاه شوند و از آن بهره برداري و پيروي كنند.

از اين رو، ما قيام امام را از مجراي كارهاي عقلايي و مجاري طبيعي و قوانين حقوقي بررسي نموده ايم تا مكتب زنده و ارزنده ي حسين بن علي (ع) ديگران را نيز رهبري نمايد و جوانمردان آزاده بتوانند از جنبش ثمربخش پيشواي آزادگان درس بگيرند و پيروي نمايند.

وي سپس روي تحليلهايي كه كرده معتقد است كه چون عوامل پيروزي و تشكيل حكومت آن حضرت را تضمين مي كرد از اين رو آن امام بزرگوار خود را موظف ديد


كه قيام كند و قبول اين مسئوليت را بنمايد و عواملي را كه مي شمرد اينها است:

1. ضعف حكومت؛

2. رنجش مردم؛

3. افكار عمومي؛

4. لياقت رهبر؛

5. ارتش داوطلب؛

و به گونه اي وانمود مي كند كه اگر اين عوامل موجود نبود امام (ع) مسئوليتي نداشت و قيام نمي كرد.