بازگشت

حركت امام به طرف مكه


شيخ مفيد (ره) و ديگران نوشته اند شبي كه امام (ع) از مدينه به سوي مكه حركت كرد شب يكشنبه بيست و هشتم ماه رجب سال شصت هجري بود و در هنگام خروج از شهر اين آيه را كه درباره ي خروج موسي از شهر مصر نازل شده بود مي خواند: «فخرج منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين.» [1] يعني؛ از آن شهر (مصر) هراسان و چشم به راه بيرون رفت و گفت پروردگارا نجاتم ده از گروه ستمكاران.

و راهي را كه امام (ع) براي رفتن انتخاب كرد همان راه بزرگ و عمومي بود. برخي از همراهان آن حضرت عرض كردند: «خوب است از بيراهه برويد كه گرفتار مأموران حكومت نشويد همان گونه كه عبدالله بن زبير اين كار را كرد!»

امام (ع) فرمود: «نه به خدا سوگند من اين كار را نخواهم كرد تا هر چه خدا بخواهد حكم كند.»

امام در روز جمعه سوم ماه شعبان وارد مكه شد و هنگام ورود به آن شهر اين آيه را مي خواند، كه دنبال آيه ي بالا است: «و لما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل» يعني؛ و چون روي آورد به سوي شهر مدين گفت اميد است پروردگار من رهبريم كند به راه راست.

و چنانچه از تاريخ ابن عساكر نقل شده وي به خانه ي عباس بن عبدالمطلب وارد شد و


مردم مكه و ديگر ساكنان آن شهر كه براي انجام عمره و زيارت به آن شهر آمده بودند به خانه ي او رو آورده و به ديدنش مي آمدند و رفت و آمد مي كردند. و هر كه از بزرگان و مردم شهرها در آنجا بود به نزد آن حضرت آمدند، و پسر زبير در مكه پيوسته كنار خانه ي كعبه به نماز و طواف مشغول بود، و به همراه مردم به ديدن حسين (ع) مي آمد؛ و گاهي هم دو روز پشت سر هم و گاهي دو روز يكبار، ولي بودن آن حضرت در مكه از همه كس بر او گرانتر بود زيرا دانسته بود كه تا حسين (ع) در مكه هست مردم حجاز با او بيعت نخواهند كرد، و رغبت مردم به پيروي از حسين (ع) بيشتر و مقامش والاتر است.

از اينجا به بعد مربوط به علل نهضت و قيام امام حسين (ع) است كه در بخش جداگانه اي روي آن بحث خواهيم كرد، و پس از آن به ياري خداي تعالي به ادامه ي بحث تاريخي خود پرداخته و ماجراي جانگداز كربلا را شرح خواهيم داد.



پاورقي

[1] سوره‏ي قصص، آيه‏ي 21.