بازگشت

دنباله ي داستان


باري همان گونه كه گفته شد مروان در ظاهر، سخن وليد را تصديق كرد ولي در دل با گفتار او مخالف بود و با نظر وي موافق نبود، و سخن او را بر طبق آنچه در كامل التواريخ آمده بود خوانديد، و پاسخ آن حضرت را به وليد و مروان شنيديد.

اما بر طبق چند روايت ديگر امام حسين (ع) براي آنكه ابهامي در اين باره براي آنها باقي نماند هنگامي كه مي خواست از خانه ي وليد خارج شود به وي رو كرد و فرمود: «ايها الأمير انا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة و محل الرحمة، بنا فتح الله و بنا ختم، و يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحرمة معلن بالفسق و لا مثلي لا يبايع مثله، ولكن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون اينا احق بالخلافة و البيعة» [1] يعني؛ اي امير براستي كه ما خاندان پيامبريم و معدن رسالت الهي و محل رفت و آمد فرشتگان و جايگاه فرودآمدن رحمت خداييم، كه خداي تعالي به ما آغاز كند (در كارها) و به ما پايان دهد، و يزيد مردي است فاسق و شراب خوار و آدمكش و كسي كه آشكارا و علني مرتكب فسق شود، و كسي همانند من با مثل او بيعت نخواهد كرد ولي باشد تا ما و شما شب را به روز آوريم و ما و شما در كار خود نيك بنگريم تا ببينيم كداميك از ما به خلافت و بيعت شايسته تر است.


پاورقي

[1] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 255. ادب الحسين و حماسته، ص 102، سيرة الائمة الاثني عشر، هاشم معروف، ج 2، ص 55.