بازگشت

پس از ماجراي بيعت گرفتن معاويه براي يزيد


همان گونه كه در فصل پيشين مذكور گرديد امام حسين (ع) پس از ماجراي بيعت گرفتن يزيد درصدد برآمد تا مخالفت خود را با حكومت معاويه و يزيد علني كند و زمينه را براي يك قيام مسلحانه بر ضد حكومت جبار معاويه و بني اميه فراهم سازد. به همين منظور در محافل خصوصي و غير خصوصي مظالم بني اميه و معاويه را به مردم گوشزد مي كرد و خانه ي آن حضرت نيز پايگاهي براي ستمديدگان و محروماني شده بود كه از مظالم معاويه به ستوه آمده و راضي به حكومت او نبودند.

بخصوص مردم عراق كه مركز شيعيان علي (ع) بود و بيشترين شكنجه ها و محروميت ها را از استانداران معاويه تحمل مي كردند و هر روز در برابر ديدگانشان شيعياني را به جرم شيعه گري علي (ع) دست و پا و سر مي بريدند و جنازه هايشان را براي عبرت ديگران بر دار مي آويختند.

جاسوسان معاويه نيز اين گزارشات را مرتب از مدينه به شام مي رساندند و او را از قيام امام (ع) بيم مي دادند. معاويه نيز در محذور عجيبي گرفتار شده بود و نمي دانست با آن حضرت چگونه برخورد كند، از اين رو مي نويسند هنگامي كه مروان را خواست و با او درباره ي رفتار خود با آن حضرت به مشورت پرداخت، مروان اين گونه نظر داد: «أري أن تخرجه معك في الشام و تقطعه من أهل العراق و تقطعهم عنه.» يعني؛ نظر من اين است كه او را با خود به شام ببري و از مردم عراق او را جدا كني و آنها را نيز از او جدا بنمايي.

معاويه نيز گفت: «أردت والله أن تستريح منه و تبتليني به، فان صبرت عليه صبرت علي ما أكره و ان اسأت عليه قطعت رحمه» يعني؛ به خدا سوگند تو مي خواهي خودت را از او آسوده كني و مرا به او گرفتار سازي، و من اگر در برابر او خويشتن داري كنم به ناراحتي خود صبر كرده ام و اگر بخواهم به او بد كنم رحم خود را با او قطع كرده ام.


در نقل ديگري است كه مروان بن حكم وقتي كه استاندار معاويه در مدينه بود [1] به معاويه نوشت: «به من گزارش داده اند كه مرداني از اهل عراق و سرشناسان حجاز نزد حسين بن علي (ع) رفت و آمد مي كنند و بيم آن مي رود كه درصدد قيام باشد ولي من تحقيق كرده ام و به من گفته اند او فعلا قصد انجام كاري را ندارد، اما براي آينده اطميناني به او نيست. اكنون نظر خود را در اين باره براي من مكتوب دار.».

معاويه در پاسخ مروان نوشت: «نامه ات رسيد و از مضمون آن اطلاع حاصل گرديد و در مورد كار حسين بن علي (ع) سخت برحذر باشد از اينكه متعرض او شوي و تا وقتي كه او متعرض تو نشده تو هم كاري به او نداشته باش، زيرا ما تا وقتي او به بيعت خود پاي بند است و در حكومت ما به منازعه برنخاسته، نمي خواهيم متعرض او شويم. از اين رو تا چيزي از او ظاهر نگشته تو نيز هر چه ديدي پنهان دار» [2] .

و نيز از كتاب انساب الاشراف نقل شده كه مروان بار ديگر نامه اي براي معاويه نوشت به اين مضمون: «أما بعد فقد كثر اختلاف الناس الي حسين، و الله اني لأري لكم منه يوما عصيبا.» يعني؛ براستي كه رفت و آمد مردم نزد حسين (ع) زياد شده و به خدا من چنين مي بينم كه شما از وي روز سختي را در پيش داريد. معاويه در پاسخ او نوشت: «أترك حسينا ما تركك، و لم يظهرك عداوته، و يبد صفحته، و اكمن عنه كمون الثري». [3] يعني؛ حسين را تا زماني كه كاري به تو ندارد و دشمني خود را با تو اظهار نكرده و چهره ي واقعي خود را براي تو آشكار نساخته به حال خود واگذار، و در كمين او باش، همچون رطوبتي در زمين.


پاورقي

[1] بر طبق نقل ابن‏اثير در کتاب کامل معاويه در سال 49 هجري مروان را از استانداري مدينه معزول کرد و سعيد بن عاص را به جاي او منصوب نمود و دوباره در سال 54 سعيد را معزول کرده و به جاي او مروان را به استانداري مدينه گماشت و در سال 57 مروان را از استانداري مدينه معزول کرد و به جاي او وليد بن عتبة بن ابي‏سفيان را به حکومت آنجا نصب کرد، و وليد تا پس از مرگ معاويه يعني تا سال 60 همچنان در مدينه استاندار بود.

[2] ادب الحسين، ص 88.

[3] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 223.