بازگشت

تهديد و ارعاب و كشتار و تبعيد مخالفان


سياست ارعاب و تهديد يكي ديگر از سياستهاي قديمي و كهنه ي ستمگران تاريخ و حكام جور بوده. و ما در طول تاريخ زندگاني علي (ع) و امام حسن (ع) نمونه هاي فراواني از تهديد و ارعابها و قتل و غارتها و ايجاد محيطهاي خفقان براي خانواده ها و قبايل مختلفي كه از روي علاقه و محبت به خاندان اميرالمؤمنين (ع) يا دلايل ديگري با دستگاه حكومت معاويه و شجره ي خبيثه ي بني اميه مخالفت داشته اند ذكر كرده ايم.

معاويه به اين كارها بسنده نكرده و مردان بزرگي همچون حجر بن عدي و يارانش عبدالرحمان بن حسان، و صيفي بن فسيل و قبيصة بن ربيعه و شريك بن حداد و ديگران و همچنين رشيد هجري و عمرو بن حمق خزاعي و جويرية بن مسهر و عبدالله بن يحيي و محمد بن ابي حذيفة و عبدالله بن هاشم مرقال و عبدالله بن خليفه ي طائي و عدي بن حاتم و صدها انسان شريف و باتقواي ديگر را به جرم شيعه گري اميرالمؤمنين (ع) به شهادت رسانده يا به زندان افكنده يا به جاهاي دوردست و بد آب و هوا تبعيد كرد. معاويه حتي به زنان بي دفاع هم ترحم نمي كرد و همان گونه كه در تاريخ زندگاني امام حسن (ع) نگاشته ايم زنان بافضيلت و سخنوري همچون ام الخير با رقيه و سوده دختر عماره ي همداني، و زرقاء دختر عدي بن غالب و ام البراء دختر صفوان و بكاره ي هلاليه و دارميه جحونيه و امثال آنها را مورد تهديد و ارعاب قرار مي داد كه در تاريخ به ثبت رسيده است. و در كتاب زندگاني امام حسن (ع) به تفصيل نگاشته ايم.


مگر بسر بن ارطاة آن مرد جنايتكار نبود كه به دستور همين معاويه در سرزمين يمن و جاهاي ديگر پس از ماجراي حكميت بيش از سي هزار نفر انسان را بجز آنها كه در كام آتش انداخته و سوزانده بود با شمشير كشت. [1] .

و مگر سمرة بن جندب نبود كه تنها در شهر بصره هنگامي كه از طرف زياد بن ابيه حكومت موقت آنجا را به عهده داشت در مدتي كمتر از شش ماه هشت هزار نفر را به قتل رساند. [2] .

و مگر زياد بن ابيه آن خونخوار بي نظير تاريخ نبود كه معاويه او را برادر خود خواند و در طي آن ماجراي رسوا و شرم آور او را فرزند ابوسفيان خواند و بر جان و مال مردم بصره و كوفه مسلط كرد، و دوازده سال تمام حكومت عراق در دست او بود و در زمان حكومت خود در اين دو شهر آن همه دست و پاي مردم را بريد و چشمها را از حدقه بيرون آورد و انسانهاي بي گناه را كشت و در جلوي مسجد كوفه هشتاد دست را بريد. [3] .

ابن اثير درباره ي او گفته: «و كان زياد اول من شدد امر السلطان و اكد الملك لمعاوية و جرد سيفه و أخذ بالظنة و عاقب علي الشبهة...» [4] يعني؛ زياد نخستين كسي بود كه كار حكومت و سلطنت معاويه را محكم كرد و شمشيرش را به روي دشمنان معاويه برهنه كرد و رسم او چنان بود كه با تهمت دستگير مي كرد و با شبهه عقوبت مي نمود.

چنانچه اهل تاريخ گفته اند در همان روزي كه مرگش فرارسيد هفتاد نفر از شيعيان علي (ع) را پاي منبر خود حاضر كرده بود تا به آنها تكليف كند يا از آن حضرت برائت جسته و به او لعن كنند يا گردن آنها را بزند و همچنان كه بر فراز منبر مشغول سخنراني و ارعاب و تهديد بود ناگهان دستش به شدت درد گرفت به طوري كه از شدت درد بي حال شده به روي زمين افتاد و او را به خانه بردند و همان سبب مرگش گرديد. [5] .

كار اين كشت و كشتارهاي ظالمانه و اعمال جنايت بار معاويه و عمال او به جايي


رسيد كه امام باقر (ع) مي فرمايد: «و قتلت شيعتنا بكل بلدة، و قطعت الايدي و الأرجل علي الظنة و كان من يذكر بحبنا و الانقطاع الينا سجن او نهب ماله او هدمت داره» [6] يعني؛ شيعيان ما را در هر شهري كشتند و دستها و پاها را روي تهمت بريدند، و هر كس نامش به محبت ما، و رفت و آمد با ما برده مي شد او را زنداني كرده يا مالش را غارت كرده و يا خانه اش را ويران مي ساختند.

در يكي از نامه هايي كه امام حسين (ع) به معاويه مي نويسد آمده است: «اعلم أن الله عزوجل كتابا لا يغادر صغيرة و لا كبيرة الا أحصاها، و ليس الله تعالي بناي أخذك بالظنة و قتلك أولياءه علي التهم و نفيك لهم عن دورهم الي دار الغربة، أولست قاتل حجر أخا كندة و المصلين العابدين الذين كانوا ينكرون الظلم و يستعظمون البدع، و لا يخافون في الله تعالي لومة لائم؟ أولست قاتل عمرو بن الحمق صاحب رسول الله (ص) العبد الصالح الذي أبلته العبادة فنحل جسمه و اصفر لونه بعد ما آمنته و أعطيته من عهود الله عزوجل ما لو أعطيته طائرا لنزل اليك من رأس جبل، جرأة منك علي ربك و استخفافا بذلك العهد؟ أولست المدعي «ابن سمية» المولود علي فراش عبيد ثقيف فزعمت أنه من أبيك و قد قال رسول الله (ص) الولد للفراش و للعاهر الحجر؟ فتركت سنة رسول الله (ص) تعمدا، و اتبعت هواك بغير هدي من الله تعالي، ثم سلطته علي العراقين يقطع أيدي المسلمين و يسمل أعينهم و يصلبهم علي جذوع النخل؟ كأنك لست من هذا الأمة و ليسوا منك! أو لست الكاتب لزياد أن يقتل كل من كان علي دين علي بن أبي طالب (ع) فقتلهم و مثل بهم بأمرك؟ و دين علي (ع) هو دين الله عزوجل الذي به ضرب أباك و ضربك، و به جلست مجلسك الذي جلست» [7] .

(انشاءالله در صفحات آينده متن كامل اين نامه با ترجمه اش از نظرتان خواهد گذشت.)

در ماجراي بيعت گرفتن براي يزيد نيز معاويه هر جا كه دستش از وسايل ديگر كوتاه مي شد و از راه فرستادن پول و تطميع و وسايل ديگر به نتيجه نمي رسيد از اين وسيله استفاده مي كرد كه ما در اينجا ناچاريم براي اثبات مطلب، اصل ماجراي بيعت گرفتن


معاويه براي يزيد را با تفصيل بيشتري براي شما نقل كنيم.


پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغه، ج 2، ص 6.

[2] تاريخ طبري، ج 6، ص 32، قاموس الرجال، ج 5، ص 9 - 8 و ابن‏اثير در کتاب کامل (ج 3، ص 462) از ابي سوار عدوي روايت کرده که گويد: سمرة بن جندب در يک روز 47 نفر از قوم مرا کشت که همگي قرآن را جمع کرده بودند. (يا حافظ قرآن بودند).

[3] کامل التواريخ، ج 3، ص 462 و ص 450.

[4] کامل التواريخ، ج 3، ص 462 و ص 450.

[5] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 171.

[6] شرح ابن ابي‏الحديد، ج 3، ص 15.

[7] رجال کشي، هند، ص 32.