بازگشت

ترور و اعدام مخالفان


معاويه همانند همه ي حاكمان سياست باز ديگر دنيا، هرگاه در اهداف دنياطلبانه و


بلندپروازيهاي خود با مخالفت افراد سرشناس و مورد توجه عامه مواجه مي شد و مي ديد كه با زر و زور و وعده و وعيدهاي او دم نمي بندند، درصدد قتل و اعدام آنها برمي آمد و با ايادي مرموزي كه داشت به گونه اي آنها را بوسيله ي زهرهاي كشنده و ساير وسايل به قتل مي رساند كه قاتل نيز معمولا معلوم نمي شد.

چنانچه در داستان شهادت امام حسن (ع) نقشه ي قتل آن حضرت را به وسيله ي جعده همسر آن حضرت طرح كرد و ماجراي زهري را كه معاويه به اين منظور براي او فرستاد و او نيز آن جنايات هولناك را انجام داد به تفصيل خوانده ايد.

از جمله افرادي كه بر اثر مخالفت با وليعهدي يزيد به همين سرنوشت دچار گرديدند سعد بن ابي وقاص بود كه به گفته ابوالفرج در كتاب مقاتل الطالبيين [1] معاويه هنگامي كه مي خواست براي يزيد بيعت بگيرد او را مسموم ساخت.

و از جمله كسان ديگر عبدالرحمن بن خالد بن وليد بود كه چون مردم شام او را دوست مي داشتند هنگامي كه معاويه با آنها درباره ي تعيين خليفه ي پس از خود مشورت كرد آنها عبدالرحمن بن خالد را معرفي كردند، ولي آنان نمي دانستند كه همين اظهارنظر سبب مرگ او خواهد شد و معاويه كه توجه مردم شام را از اين مشورت خواهي دريافت تصميم به قتل او گرفت تا راه را براي وليعهدي يزيد هموار سازد، و چنانچه ابن عبدالبر در استيعاب نوشته است معاويه همچنان مترصد فرصتي بود تا به وسيله اي او را به قتل برساند تا اينكه عبدالرحمن بيمار شد.معاويه براي مداواي او طبيبي يهودي را كه مورد اعتماد و رازدار او بود، طلبيد و به عنوان مداوا او را به نزد عبدالرحمن فرستاد تا به وسيله اي به صورت مداوا او را به قتل برساند. آن طبيب نيز زهري به او خورانيد كه بر اثر آن زهر به اسهال شديدي مبتلا گرديد و از دنيا رفت.

ابن عبدالبر به دنبال اين ماجرا مي نويسد همين داستان سبب شد تا برادر عبدالرحمن يعني مهاجر بن خالد تصميم به قتل آن طبيب يهودي بگيرد و به همين منظور به شام آمد و هنگامي كه شبانه آن طبيب يهودي با تني چند از همراهان خود از قصر معاويه بيرون آمدند مهاجر بن خالد با غلام خود كه در كمين او بودند حمله ور شده و او را كشتند و همراهان آن طبيب نيز فرار كردند. [2] .


يكي ديگر از اين افراد عبدالرحمن بن ابي بكر بود چون معاويه به منظور بيعت گرفتن براي يزيد به مدينه رفت براي جلب نظر و موافقت در اين باره صد هزار درهم براي او فرستاد ولي عبدالرحمن قبول نكرد و گفت: «من دين خود را با اين پول نمي فروشم.» و پول را بازگرداند.

پس از اين ماجرا چيزي نگذشت كه مردم شنيدند عبدالرحمن در راه مكه بيمار شده و بدون هيچ سابقه ي بيماري از دنيا رفته است. و چنانچه از گوشه و كنار تاريخ به دست آمده او نيز به سرنوشت سعد بن ابي وقاص و عبدالرحمن بن خالد دچار گشته بود و با توطئه معاويه مسموم و به قتل رسيده بود. [3] .


پاورقي

[1] ترجمه مقاتل الطالبيين، به قلم نگارنده، ص 70 - 69.

[2] استيعاب در حاشيه الاصابه، ج 2، ص 400.

[3] استيعاب در حاشيه الاصابه، ج 2، ص 393 و حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 216.