انگيزه ي معاويه در اين جنايت هولناك
ظاهرا تنها انگيزه ي معاويه در اين جنايت و تحميل يزيد بر مسلمانان همان علاقه ي شديد به فرزند بود وگرنه خود او هم به بي لياقتي و عدم صلاحيت او براي زمامداري مسلمين اقرار داشته، و اين مطلبي است كه در لابلاي سخنان معاويه در تاريخ ثبت شده، چنانچه از او نقل شده كه گفته است: «لو لا هواي في يزيد لأبصرت رشدي!» يعني؛ اگر علاقه ي شديد من به يزيد نبود رشد و صلاح خود را به خوبي ديده بودم. [1] .
در جاي ديگر يزيد را مخاطب ساخته و مي گويد: «ما ألقي الله بشي ء اعظم في نفسي من استخلافي اياك» يعني؛ من خدا را به چيزي نزد خود بزرگتر از اين كار كه تو را جانشين خود قرار دادم ديدار نخواهم كرد! [2] .
و در برابر سعيد بن عثمان كه در اين كار به او اعتراض كرده و مي گويد: «علام جعلت ولدك يزيد ولي عهدك؟ فو الله لأبي خير من أبيه و أمي خير من أمه، و أنا خير منه؟»
به چه معياري فرزندت يزيد را وليعهد خود كردي در صورتي كه به خدا سوگند پدر من بهتر از پدر او است و مادر من بهتر از مادر او است و خود من بهتر از او هستم؟
معاويه ضمن پاسخهايي كه به او مي دهد درباره ي يزيد مي گويد: «فو الله ما يسرني ان لي بيزيد ملأ الغوطة ذهبا مثلك» [3] يعني؛ به خدا سوگند خوش ندارم در برابر يزيد خندقي (يا به اندازه ي غوطه ي شام) پر از طلا داشته باشم همانند تو!
و در نقل ديگري است كه به او گفت: «و الله لو ملئت لي الغوطة رجالا مثلك لكان يزيد أحب الي منكم كلكم...» [4] يعني؛ به خدا سوگند اگر همه ي دامنه ي غوطه ي شام پر باشد از مرداني مانند تو باز هم يزيد نزد من محبوبتر است از همه ي شماها.
روي همين علاقه ي شديد است كه وقتي هتاكي و پرده دري علني يزيد را در شهوتراني و بي بند و باري مي بيند، به جاي اينكه او را از آن اعمال زشت بازدارد به او توصيه مي كند كه از انجام اين اعمال در منظر عام و علني خويشتن داري كند و در خفا و تاريكي شب هر چه خواهد انجام دهد. در اشعاري كه از او نقل شده به يزيد چنين مي گويد:
انصب نهارا في طلاب العلي
و اصبر علي هجر الحبيب القريب
حتي اذا الليل اتي بالدجا
و اكتحلت بالغمص عين الرقيب
فباشر الليل بما تشتهي
فانما الليل نهار الاريب
كم فاسق تحسبه ناسكا
قد باشر الليل بأمر عجيب [5] .
پاورقي
[1] از مناقب و مثالب قاضي نعمان مصري، ص 68، در اينجا بايد اين آيات قرآن را براي معاويه و طرفدارانش خواند که خدا ميفرمايد: «افرايت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم» (جاثيه 23) «و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هواه» (کهف 28).
«و من أضل ممن اتبع هواه بغير هدي من الله» (قصص 50) و آيات ديگر.
[2] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 197.
[3] وفيات الاعيان، ج 5، ص 389.
[4] البداية و النهايه، ج 8، ص 80.
[5] البدايه و النهايه، ج 8، ص 922 و خلاصه ترجمهي اين اشعار آن است که او را به دورويي و نفاق و رياکاري دستور داده ميگويد: «روزت را در تحصيل علم و معارف بگذران و تا شب هنگام خويشتنداري کن و چون سياهي شب فضا را فراگرفت هر چه دلخواهت هست انجام ده که چه بسيار فاسقي که خيال ميکني شب زندهدار است ولي در شب کارهاي عجيبي از او سر ميزند!».