بازگشت

معاويه نماز جمعه را روز چهارشنبه خواند


مسعودي در مروج الذهب مي نويسد كه پس از جنگ صفين مردي از اهل كوفه در حالي كه سوار بر شتر خود بود وارد دمشق شد، يكي از مردمان شام به او چسبيد و گفت: «اين ناقه [1] از من است كه تو در صفين از من گرفته اي» ولي مرد منكر شد، تا اينكه نزاع را به نزد معاويه بردند و مرد شامي پنجاه شاهد بر ادعاي خود اقامه كرد كه همگي گفتند اين ناقه از مرد شامي است. معاويه نيز بر طبق همان ادعاي مرد شامي و سخن گواهان به نفع مرد شامي حكم كرد و شخص كوفي را ملزم كرد كه شتر را به آن مرد شامي بدهد. مرد كوفي گفت: «خدايت اصلاح كند اصلا اين شتر جمل است و ناقه نيست؟».

معاويه گفت: «حكمي است كه گذشته است و بايد اجرا شود...!».


و پس از اين ماجرا و پراكنده شدن مردم از نزد او، مرد كوفي را به طور خصوصي نزد خود طلبيد و قيمت شتر او را پرسيد و دو برابر قيمت آن شتر را به او داد و او را راضي كرد و به او گفت: «أبلغ عليا أني أقابله بمأة ألف ما فيهم من يفرق بين الناقة و الجمل» يعني؛ اين خبر را به علي برسان كه من با صد هزار نفر به جنگ او مي روم كه يك نفر ميان آنها نيست كه ميان ناقة و جمل را فرق بگذارد. (و آن دو را از يكديگر تشخيص دهد) [2] .

مسعودي پس از نقل اين داستان مي گويد: كار اطاعت بي چون و چراي (فرمانبرداري كور و كر) آنها از معاويه به جايي رسيده بود كه وقتي مي خواست آنها را به صفين ببرد نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواند (و نفس كسي درنيامد كه اعتراض كند) [3] .

باري ما اگر بخواهيم تمامي خلافكاريهاي معاويه را در اينجا ذكر كنيم بايد يك كتاب جداگانه به منظور تحرير تمام اين خلافكاريها اختصاص دهيم. چون هدف از ذكر اين چند مورد نيز ترتيب مقدمه اي بود براي ذكر آن جنايت بزرگي كه موجب قيام خونين امام حسين (ع) گرديد، يعني وليعهدي يزيد فاسق، از اين رو ناچاريم برخي ديگر از اين خلافكاريها را به طور فهرست وار ذكر نموده و براي شرح و تفصيل آن، شما را به مطالعه جلد دهم كتاب شريف الغدير، ارجاع دهيم، و برخي را نيز قبلا در كتاب زندگاني امام حسن (ع) ذكر كرده ايم كه از آن جمله است:

1. تمام خواندن نماز در سفر [4] ؛

2. گفتن اذان در نماز عيد قربان و عيد فطر [5] ؛

3. فتواي جواز جمع ميان دو خواهر و ازدواج با هر دو در يك زمان [6] ؛

4. اقدام به قتل حجر بن عدي و رشيد هجري و عمرو بن حمق خزاعي و جمع ديگري از صحابه ي بزرگوار و ارجمند رسول خدا (ص) كه مورد اعتراض بسياري از


بزرگان اسلام نيز قرار گرفت [7] ؛

5. تقديم خطبه ي نماز عيدين بر نماز بر خلاف عمل رسول خدا (ص) و خلفاي آن حضرت [8] ؛

6. قطع مستمري بسياري از مردم حجاز و عراق و مصر به جرم طرفداري ايشان از اميرالمؤمنين و شيعه گري ايشان، و در مقابل توسعه بي حد و حصر و بذل و بخششهاي بي حساب به مردم شام و اطرافيان جيره خوار و فرماندهان حلقه به گوش و ستمكار لشكر خود [9] ؛

7. مصادره ي اموال مردم به منظور جبران كسر بودجه و تأمين ولخرجيهاي بي حساب خود [10] ؛

8. پوشيدن لباسهاي حرير، و ديبا و استفاده از ظروف طلا و نقره و زينت هاي مرصع به طلا و جواهرات بر خلاف دستور اسلام [11] ؛

9. وضع و جعل احاديث و روايات به وسيله ي مزدوران جيره خوار خود مانند ابوهريره و سمرة بن جندب و مغيرة بن شعبه و ديگران در مذمت علي (ع) و اهل بيت رسول خدا (ص) و مدح خود و پدرش ابوسفيان و ديگر شاخه هاي شجره ي خبيثه ي بني اميه، كه نمونه هايي از آن را در كتاب زندگاني اميرالمؤمنين و فرزند بزرگوارش امام حسن (ع) نوشته ايم [12] ؛

10. سب و دشنام اميرالمؤمنين و دستور به آن در منابر و مجالس بر خلاف آن همه فضايل كه رسول خدا (ص) درباره ي آن حضرت فرموده بود [13] ؛

11. تبعيد و تهديد و ارعاب شيعيان اميرالمؤمنين (ع) و مصادره ي اموال و خراب كردن خانه ها و ضبط مستغلات ايشان به جرم شيعه گري اميرالمؤمنين (ع) كه از آن جمله بودند، عبدالله بن هاشم مرقال، عدي بن حاتم طايي، صعصعة بن صوحان، عبداللة بن خليفه ي طايي تا آنجا كه دستور داد شهادت آنها را در محاكم قضايي و غير قضايي


نپذيرند و نام آنها را از ديوانهاي حقوق حذف كنند و از استخدام در ادارات و واگذاردن مشاغل به آنها خودداري ورزند و به هر ترتيب شده آنها را منزوي سازند [14] .


پاورقي

[1] «ناقه» در لغت عرب به شتر ماده مي‏گويند چنانچه «جمل» به شتر نر گفته مي‏شود.

[2] ولي به نظر ما آنها ميان ناقة و جمل را فرق مي‏گذارند اما از آنجا که گفته‏اند: «الناس علي دين ملوکهم» مردمي که زمامدارشان معاويه بي‏دين و فاسق باشد بيش از اين نمي‏توان از آنها انتظار داشت که به خاطر جلب رضايت هم‏شهري خود شهادت دروغ هم بدهند، چنانچه بارها از معاويه اين خلافکاريها و شهادتهاي دروغ را مشاهده کرده بودند.

[3] مروج الذهب، ج 2، ص 72.

[4] الغدير، ج 10، ص 190.

[5] الغدير، ج 10، ص 191.

[6] الغدير، ج 10، ص 199.

[7] شرح ماجراهاي غم‏انگيز شهادت اين بزرگان را در جلد دوم زندگاني امام حسن (ع) به قلم اين جانب بخوانيد.

[8] الغدير، ج 10، ص 211.

[9] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 128 - 133.

[10] حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 128 - 133.

[11] الغدير، ج 10، ص 215 و حياة الامام الحسين (ع)، ج 2، ص 144.

[12] زندگاني امام حسن (ع)، ج 2، ص 182 - 178. حياة الامام الحسين (ع)، باقر شريف، ج 2، ص 158 - 154.

[13] به کتاب زندگاني امام حسن (ع)، بخش هفتم که به قلم نگارنده نوشته شده مراجعه نماييد.

[14] زندگاني امام حسن (ع)، بخش هفتم.