بازگشت

رسول خدا از آينده ي غم انگيز و شهادت نوزاد خبر مي دهد


در روايات اهل سنت نيز نظير روايت فوق از اسماء دختر عميس و ديگران روايت شده و در آنها آمده است كه اسماء گويد: «من حسين را به نزد رسول خدا (ص) بردم و در دامان آن حضرت نهادم و رسول خدا (ص) گريست. من عرض كردم: «پدر و مادرم به قربانت سبب گريه ي شما چيست؟»

حضرت فرمود: «ان ابني هذا ستقتله الفئة الباغية من امتي لا انا لهم الله شفاعتي.» يعني؛ براستي كه اين پسر مرا گروه ستمكاري از امت من خواهند كشت كه خداي تعالي شفاعت مرا به آنها نرساند.


اسماء گويد، رسول خدا (ص) به دنبال اين سخن فرمود: «يا أسماء لا تخبري فاطمة فانها قريبة عهد بولادة.» يعني؛ اي اسماء اين خبر را به فاطمه مده كه تازه زاست. (و شنيدن اين خبر غم انگيز براي او در اين حال مناسب نيست». [1] .

نظير اين روايت در كتابهاي حديث شيعه با تفصيل بيشتري از آن حضرت نقل شده كه از آن جمله روايت امالي شيخ است كه به سند خود از اسماء داستان ولادت حسنين (ع) را نقل كرده است و درباره ي حسين (ع) مي گويد: «چون نوزاد را به نزد آن حضرت بردم رسول خدا (ص) گريست و فرمود: «انه سيكون لك حديث! اللهم العن قاتله، لا تعلمي بذلك فاطمة.» يعني؛ اي فرزند؛ تو را در آينده سرگذشتي است. خدايا كشنده ي او را لعنت كن (و از رحمت خود دور فرما) و اين خبر را به فاطمه مده.

اسماء مي گويد كه من نوزاد را بردم و در روز هفتم رسول خدا (ص) به نزد من آمد و فرمود: «فرزندم را بياور.» من آن نوزاد را نزد رسول خدا آوردم، و آن حضرت براي او عقيقه كرد، سرش را تراشيد و هم وزن آن از نقره صدقه داد؛ آن گاه او را در دامان خود گذارد و گفت: «يا اباعبدالله عزيز علي.» يعني؛ «اي اباعبدالله بر من ناگوار و دشوار است.

اين سخن را گفت و گريست. من عرض كردم: «پدر و مادرم به قربانت، هم امروز و هم روز نخست اين چنين كردي، داستان چيست؟»

رسول خدا (ص) در پاسخ فرمود: «أبكي علي ابني هذا، تقتله فئة كافرة من بني أمية لعنهم الله لا انا لهم الله شفاعتي يوم القيامة، يقتله رجل يثلم الدين و يكفر بالله العظيم.» يعني؛ مي گريم براي فرزندم كه او را گروهي ستمكار و كافر از بني اميه مي كشند، خدايشان لعنت كند و شفاعت مرا در روز قيامت به ايشان نرساند. قاتل او مردي است كه (حرمت) دين را بشكند و به خداي بزرگ كافر شود.

و به دنبال آن فرمود: «اللهم اني اسئلك فيهما ما سئلك ابراهيم في ذريته، اللهم احبهما و احب من يحبهما، و العن من يبغضهما ملاء السماء و الأرض.» يعني؛ خدايا من از تو درباره ي دو فرزند خود درخواست مي كنم آنچه را ابراهيم درباره ي فرزندانش درخواست نمود، خدايا اين دو را دوست دار، و دوست دار هر كس كه ايشان را دوست دارد، و لعنت كن هر كس كه ايشان را دشمن دارد، به اندازه ي پري آسمان و زمين. [2] .



پاورقي

[1] ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 413 به نقل از تاريخ الخميس و ينابيع الموده و کتابهاي ديگر.

[2] بحارالانوار، ج 44، ص 250 و 251. در پاره‏اي از روايات آمده است که رسول خدا پيش از آنکه اين مولود به دنيا بيايد از طريق وحي الهي از سرنوشت اين مولود و داستان شهادت او مطلع گرديد.در پاره‏اي از روايات نيز آمده که فاطمه (س) نيز از اين ماجرا مطلع گرديد و به رسول خدا (ص) عرض کرد: «ليس لي حاجة فيها يا أبة!» يعني؛ اي پدرجان مرا به چنين فرزندي نيازي نيست!

و چون مطلع گرديد که خداوند به پاداش اين شهادت جريان امامت را در فرزندان او قرار مي‏دهد راضي شد.

در همين رابطه در روايات ديگر و پاره‏اي از تفاسير آمده است که اين آيه‏ي شريفه که در سوره احقاف (آيه 15) است که خداي تعالي مي‏فرمايد: «و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا...» بر آن حضرت و مادرش فاطمه (س) تأويل شده و معناي اينکه مادرش او را از روي کراهت حمل کرد و از روي کراهت وضع حمل کرد همين خبر ناگواري بود که فاطمه (س) در زمان حمل و هنگام وضع حمل درباره‏ي شهادت آن فرزند شنيد. در مورد سي ماه دوران حمل و شيرخوارگي نيز رواياتي نقل شده که دوران حمل امام حسين ششماه بود که با بيست و چهار ماه دوران شيرخوارگي سي ماه مي‏شود، و گفته‏اند که دو مولود ششماهه به دنيا آمده که زنده ماندند، يکي حضرت عيسي (ع) و ديگري امام حسين (ع).

و براي اطلاع بيشتر از اين گونه روايات و صحت و سقم آنها مي‏توانيد به کتاب بحارالانوار، ج 43، ص 254 - 245 مراجعه نماييد.