بازگشت

علل جعل حديث


مورخان درباره علت جعل حديث دو دليل عمده ذكر كرده اند:

الف: احتياج امت اسلام: وقتي نقل سنت نبوي ممنوع گرديد، با گذشت زمان آگاهي مسلمانان از احكام و معارف اسلامي محدود شد، لذا شديدا مشتاق بودند نظر پيامبر صلي الله عليه و آله را در زمينه هاي گوناگون بدانند. از اين رو كسي كه حديثي يا احاديثي از حضرتش مي دانست نزد آنان جايگاه رفيعي مي يافت و او را به استادي مي پذيرفتند.

و از آنجا كه اين افراد احاديث كمي از پيامبر صلي الله عليه و آله به خاطر داشتند و نيازها را بيشتر از مقداري مي ديدند كه مي دانند؛ براي پاسخ به پرسش هاي مراجعه كنندگان به جعل حديث مي پرداختند.


ب: دستور حكام: حكام براي توجيه كارهاي ناشايست خود و يا فضيلت سازي براي خويش و قبيله ي خود به جاعلين حديث پول مي دادند تا حديث جعل نمايند. چنان كه معاوية بن ابي سفيان به كارگزاران خود نوشت: به افرادي كه در فضيلت عثمان و مناقب او حديثي نقل كنند جايزه بدهيد و اسم وي و پدرش و بستگانش را در دفتر پرداخت حقوق ثبت كنيد. واليان معاويه اين كار را در حد وسيعي انجام دادند به اندازه اي كه در اين امر افراط كردند، لذا معاويه نوشت حديث درباره عثمان زياد شده است ديگر درباره او نگوييد بلكه درباره صحابه و خلفاي اولين، حديث بگوييد. هر فضيلتي كه درباره علي بن ابي طالب گفته شده است مشابه آن را درباره صحابه و خلفا بگوييد.

ابن ابي الحديد پس از نقل اين مطلب مي گويد: جاعلين، احاديث خود را براي مردم مي خواندند و به بچه ها آموزش مي دادند و همانند قرآن به آنها تعليم مي دادند.» [1] .

و همچنين مي نويسد:از آنجا كه احاديث ناب از ترس بني اميه كتمان شد، احاديث جعلي توسط فقها و قاضياني كه نسبت به حكام ارادت داشتند جعل مي شد و هنگامي كه به دست مسلمانان صادق مي رسيد به عنوان احاديث صحيحه تلقي مي گرديد و به آن عمل مي كردند و اگر مي دانستند كه آنها جعلي است هرگز نمي پذيرفتند.»

حاكمان براي تضعيف و تخريب شخصيت افراد يا قبايل مخالف نيز از جعل حديث استفاده مي كردند چنانكه معاويه در مورد اهل عراق و علي بن ابي طالب عليه السلام و مخالفان ديگر از اين شيوه بهره گرفت.

اين سياست در زمان معاويه دنبال شد. و با شهادت امام حسين عليه السلام شدت يافت امام سجاد عليه السلام درباره اوضاع زمان خويش مي فرمايد:

«اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك... قد ابتزوها... حتي عاد صفوتك، و خلفاؤك مغلوبين مقهورين مبترين، يرون حكمك مبدلا، و كتابك منبوذا، و


فرائضك محرفة عن جهات اشراعك، و سنن نبيك متروكة» [2] .

بار خدايا اين مقام و جايگاه (نماز عيد و جمعه) براي جانشينان و برگزيدگان تو است و (خلفاء جور) جاهاي امناء و درستكاران تو را ربودند... (بر اثر غصب خلافت) برگزيدگان و جانشينان تو شكست خوردند و حقشان از دست رفت؛ حكم تو را تبديل كرده، كتاب تو را دور انداخته، واجبات را از مقاصد و راه هاي روشن تو تغيير داده، و سنت هاي پيامبرت را متروك ساخته اند.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه ابن ابي‏الحديد، ج 11، ص 45 - 44.

[2] صحيفه سجاديه، دعا 48، دعاي مخصوص روز جمعه و عرفه.