بازگشت

مهجوريت اهل بيت


خلفا پس از ستاندن خلافت از علي عليه السلام در تضعيف موقعيتش از هيچ كوششي دريغ نكردند و از طرق مختلف سعي كردند منزلت امام عليه السلام را تنزل دهند. قدرت مالي حضرت را با گرفتن فدك محدود ساختند. و با رقيب تراشي و تهمت ها و با شعار «حسبنا كتاب الله» از نظر فرهنگي و فكري براي امام عليه السلام محدوديت ايجاد كردند.

امام عليه السلام خود دراين باره مي فرمايد:

«به خدا سوگند، مردم در ناراحتي و رنج عجيبي گرفتار آمده بودند و من در اين مدت طولاني با محنت و عذاب چاره اي جز شكيبايي نداشتم. سرانجام روزگار او (عمر) هم سپري شد. و آن (خلافت) را در گروهي به شورا گذاشت و به پندارش، مرا نيز از آنها محسوب داشت! فيا لله و للشوري! متي اعترض الريب في مع الاول منهم حتي صرت اقرن الي هذه النظائر...» [1] (پناه بر خدا از اين شورا (راستي) كدام زمان بود كه مرا با نخستين فرد آنان مقايسه كنند كه اكنون كار به جايي رسيد كه مرا همسنگ


(اعضاي شورا) قرار دهند؟!)

و در جاي ديگر فرمود:

«بار خداوندا من در برابر قريش و كساني كه به كمك آنان برخاستند از تو استعانت مي جويم و شكايت را پيش تو مي آورم آنها پيوند خويشاوندي مرا قطع كرده مقام و منزلت عظيم مرا كوچك شمردند و در غصب حق و مبارزه با من هماهنگ شدند.» [2] .

مهجوريت علي عليه السلام آثار زيانباري براي جامعه نوبنياد اسلامي به همراه داشت. از سويي مردم تازه مسلمان كه شديدا نيازمند تفسير و تبيين معارف الهي بودند. دستشان از علي عليه السلام كه دروازه علوم نبوي بود قطع شد. و از سوي ديگر، عدم آشنايي جامعه ي اسلامي، مخصوصا مناطقي كه پس از رحلت پيغمبر صلي الله عليه و آله جزو حوزه اسلامي محسوب گرديده بود با شخصيت علي عليه السلام، خود موجب بروز مشكلات عديده اي براي حضرت عليه السلام در زمان خلافتش گرديد و بني اميهاز همين ناآگاهي مردم استفاده كردند و جنگهاي داخلي را به وجود آوردند و مانع اصلاحات فرهنگي و اجتماعي او گرويدند.

ابن ابي الحديد مي نويسد:

«دو نفر اول علي را پايين آورده و عظمت او را از بين برده حرمت او را شكستند به طوري كه ميان مردم فراموش شد. بعدها اكثر كساني كه خصايص او را در زمان پيغمبر صلي الله عليه و آله مي شناختند مردند. و كساني آمدند كه او را جز به عنوان يكي از مسلمانان عادي نمي شناختند و در نهايت چيزي كه از افتخارات او وجود داشت اين بود كه پسر عم رسول خدا، شوهر دختر او و پدر نواده اوست. غير از اينها همه چيز فراموش شد و از سوي قريش كينه اي عليه او شكل گرفت كه نسبت به هيچ كس وجود نداشت.» [3] .

ابن ابي الحديد در شرح خطبه 22 از عبدالله بن جناده نقل مي كند كه گفت: روزهاي


اول خلافت علي عليه السلام در اجتماع مردم مدينه شركت كردم. علي عليه السلام در حالي كه شمشير خود را حايل كرد، پس از حمد و ثناي الهي و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود:

«پس از وفات رسول خدا صلي الله عليه و آله ما خاندان باور نمي كرديم كه امت در حق ما طمع كند، اما آنچه انتظار نمي رفت واقع شد؛ حق ما را غصب كردند و ما در رديف توده ي بازاري قرار گرفتيم؛ چشم هايي از ما گريست و ناراحتي به وجود آمد. به خدا سوگند اگر بيم وقوع تفرقه ميان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهي در دين نبود رفتار ما با اينان طور ديگر بود.» [4] .


پاورقي

[1] همان، خطبه‏ي 3.

[2] «اللهم اني استعديک علي قريش و من اعانهم فانهم رحمي و صغروا عظيم منزلتي و اجمعوا علي منازعتي امرا هولي». نهج‏البلاغه، خطبه 172.

[3] تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، ج 2، ص 420، به نقل از شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 9، ص 28 و 29.

[4] شرح نهج‏البلاغه، ابن ابي‏الحديد، ج 1، ص 307.