بازگشت

جهل و خرافه گرايي


ترديدي نيست كه عرب قبل از بعثت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بهره ي چنداني از علم و دانش نداشت و با تعليمات انبياء سلف نيز فاصله زيادي پيدا كرده بود. به همين جهت براي جهان هستي و اشياء اطراف خويش، تفسير صحيح پيدا نمي كرد و به ساختن الگوهاي تخيلي اقدام مي نمود. و با ظن و وهم درصدد توجيه جهان هستي برمي آمد. قرآن كريم مي فرمايد:

«يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم» [1] .

(پيامبر اسلام) با بيان احكام آنها را از غل و زنجيرهايي كه بر آنها بود رها مي سازد.

بدون شك مراد از غل و زنجير در آيه ي شريفه، غل و زنجير مادي نيست، بلكه غرض اوهام و خرافاتي بوده، كه به پاي عقل و فكر افراد بسته بوده است و از افتخارات پيامبر


اسلام صلي الله عليه و آله اين است كه او محو كننده ي خرافات و اوهام بوده است. وقتي اهل كتاب حجاز از نظر فكري چنين در انحطاط بوده اند وضع وثنيين حجاز يقينا بدتر بوده است و آيه شريفه به طريق اولي شامل حال آنها خواهد بود. تفصيل اين مطلب مجال ديگري مي طلبد. در اينجا صرفا به برخي از انواع خرافه اشاره مي كنيم.

اعراب در اثر جهل و ناداني بعضي از موجودات غير مؤثر در عالم را پرستش مي كردند كه شديدا مورد مذمت خداوند متعال قرار گرفته است.

«قل اتعبدون من دون الله ما لا يملك لكم ضرا و لا نفعا» [2] .

بگو آيا چيزي را مي پرستيد كه هيچ سود و زياني براي شما ندارد؟

آنها معتقد بودند فرشتگان و ملائك دختران خدا هستند. [3] .

و رواج عيافه [4] تفأل و اعتقاد به موجودات غير واقعي نيز از خرافه گرايي اهل جاهليت نشأت مي يافت.

مسعودي در مورد خرافه گويي آن مردم مي نويسد:«عرب فكر مي كرد غول در خلوت ها به او حمله مي برد و مي تواند به انواع و اقسام شكل ها ظاهر شود. چنان كه در اشعارشان فراوان از اين حقيقت خيالي ياد كرده اند؛ تابط شرا مي گويد:



«فاصبحت و الغول لي جارة

فيا جارتي انت ما أهولاء» [5] .



و برخي از افراد نيز از درگيري خود با غول سخن گفته اند كه از جمله آنها عمر بن خطاب است. او مي گويد: در سفر شام با غولي كه درصدد نابودي وي بوده مبارزه كرده است. [6] .

اينها همه از جهل مردم شبه جزيره عربستان نشأت مي يافت. بلاذري مي گويد: «زماني كه اسلام وارد حجاز شد، در بين قريش 11 نفر و از قبيله اوس و خزرج در مدينه


فقط 12 نفر خواندن و نوشتن مي دانستند.» [7] .

و نقل كرده اند هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه و آله نامه اي را براي بكر بن وائل فرستاد، شخص باسوادي در قبيله يافت نشد كه نامه ي حضرت را براي بكر و قبيله اش بخواند! [8] .

نتيجه اين كه يكي از دلايل انحراف مردم از اديان الهي، گرايش به خرافه بوده است.


پاورقي

[1] اعراف (7)، آيه‏ي 157.

[2] مائده (5)، آيه‏ي 76 و يونس (10)، آيه‏ي 18.

[3] و يجعلون لله بنات سبحانه و لهم ما يشتهون. نحل (16)، آيه‏ي 56.

[4] فال زدن از روي پرواز پرنده را «عيافه» مي‏گويند؛ مصباح المنير.

[5] مروج الذهب، ج 2، ص 165. و صبحگاهان غول زن من شده بود اي زن من چقدر هولناک بودي».

[6] مروج الذهب، مسعودي، تحقيق عبدالامير مهنا، ج 2، ص 165.

[7] فتوح البلدان، بلاذري، ص 471.

[8] مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علي بن ابي‏بکر الهيثمي، ج 5، ص 305.