بازگشت

جنگ هاي ممتد قبيله اي


جامعه جاهلي كه از نظر اعتقادي مشرك و منكر معاد و روز رستاخيز بود. قدرت و ثروت را فخر مي دانست، و براي به دست آوردن آن به هر كاري دست مي زد. و از آنجا كه حكومت مركزي وجود نداشت تا او را مهار كند، به طور طبيعي براي كسب اسباب تفاخر به ستيز برمي خاست و طرف مقابل نيز براساس قانون «ثار» [1] جهت انتقام قيام مي كرد. در نتيجه كشمكش و درگيري بطور دايمي جريان داشت.

مؤلف تاريخ الادب العربي مي نويسد:«يكي از مشخصه هاي عرب عصر جاهلي وجود جنگ و ستيز دايمي بين آنها بود، به نحوي كه خونريزي از سنت هاي آن قوم شده بود. از جنگي فارغ نشده به جنگ ديگري مبتلا مي شد. لذا قانون «ثار» و انتقام، مقدس


شمرده مي شد و تا زماني كه انتقام نمي گرفتند شراب، زنان و بوي خوش را بر خود حرام مي كردند. [2] .

و شعر عبدالعزي الطائي به همين مطلب اشاره دارد:



اذا ما طلبنا تبلنا عند معشر

ابينا حلاب الدر او نشرب الدما [3] .



و گاهي به خاطر چيز اندكي انساني را مي كشتند داستانهاي فراواني در اين مورد نقل شده است كه علاقمندان مي توانند به كتاب المحبر از محمد بن حبيب مراجعه فرمايند. او مي گويد:«در بين اعراب جاهلي آموزش قتل و جنايت داير بوده است.» وي تعدادي از فتاكين و قتالين عصر جاهلي را نام مي برد و ابوالخريف را جزء مربيان قتل و جنايت مي شمارد. [4] .

قرآن كريم به صراحت از اين مشكل عصر جاهلي سخن گفته است:

«و اذكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علي شفا حفرة من النار فانقذكم منها» [5] .

و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به ياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دل هاي شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد، و شما بر لب حفره اي از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد.

مورخين از درگيريهاي دراز مدت اوس و خزرج و قبايل ديگر سخن گفته اند كه در اينجا مجال ذكر آنها نيست.

عمر فروخ مي نويسد:«جنگ نزد عرب جاهلي قانون حيات و يكي از راه هاي ارتزاق شمرده مي شد و معيار حق قدرت بود و قدرتمندان با هر كس و تا هر زمان كه مي خواستند مي جنگيدند.


قدرت قبيله، قائم به تعداد افراد قبيله بود. و اگر قبيله ظلم نمي كرد مظلوم قرار مي گرفت. چنانكه زهير در اشعار خود مي گويد:«و من لا يزد عن حوضه بسلاحه يهدم و من لا يظلم الناس يظلم» [6] كسي كه از آبشخور خود دفاع نمي كرد نابود مي شد و كسي كه ظلم نمي كرد مظلوم قرار مي گرفت.

مشركين در اثر اختلافات و درگيري هاي داخلي هم مشكل مادي داشتند و هم مشكل روحي و رواني، كه از عداوت و دشمني نسبت به يكديگر به وجود آمده بود.


و اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما وجدنا عليه ابائنا. [7] قرآن كريم


پاورقي

[1] اگر از قبيله کسي کشته مي‏شد همه افراد جهت خونخواهي او قيام مي‏کردند. اين کار به «قانون ثار» معروف بود.

[2] تاريخ الادب العربي، شوقي ضيف (العصر جاهلي)، ص 62.

[3] الحماسة، ابي‏عبادة الوليد بن عبيد البختري، ص 28، تا زماني که انتقام خون رانگيريم شير شتر را نيز بر خود حرام مي‏کنيم.

[4] المحبر، ابوجعفر محمد بن حبيب، ص 67 به بعد.

[5] آل عمران (3)، آيه‏ي 103.

[6] تاريخ الجاهلية، عمر فروخ، ص 154.

[7] لقمان (31)، آيه 21، و هنگامي که به آنها گفته مي‏شود از کتاب خدا پيروي کنيد، جواب دهند ما تنها از طريقي که پدران خودمان رفته‏اند پيروي مي‏کنيم.