بازگشت

غرور و تكبر توانگران


تكبر همان صفت خود بزرگ بيني و برتري جويي است كه غالبا با داشتن جاه و مقام، مال و منال و علم و دانش در انسان به وجود مي آيد و ريشه اصلي آن از شرك و شركت آدمي در صفت كبريايي خداوند متعال و نسبت دادن كمالات او به خود مي باشد.

انسان مشرك همه كمالات را به خود نسبت مي دهد در حالي كه انسان موحد تمام كمالات را از خداي سبحان مي داند و به همين جهت هرگز كبر نمي ورزد چنان كه حضرت سليمان و حضرت داوود وقتي توانمندي علمي خويش را ديدند گفتند:«الحمد لله الذي فضلنا علي كثير من عباده المؤمنين» [1] .

در عصر جاهلي، تكبر رؤساي قبايل به شكل فخر فروشي و تكاثر ظهور مي يافت كه


گاهي همين فخر فروشي به درگيري و خونريزي بين قبيله ها نيز مي انجاميد.

صاحب بلوغ الارب مي نويسد:«فخر همانا مباهات و تفاخر به اشياء خارج از وجود انسان است و نزد خردمند فخر فروشي نهايت حماقت است و اين حالت در عرب جاهلي رايج بوده است..» [2] .

در جاهليت جلساتي منعقد مي شده است كه محور آن تفاخر و تعاظم به حسب و نسب قبايل نسبت به يكديگر و طعن و هجو يكديگر بوده؛ كه معمولا قبيله ي مغلوب براي جبران حقارت و شكت خود دست به ستيز و پيكار مي زده است. [3] .

و عده اي نيز تحت عنوان حاكم و قاضي در جاهليت، جهت حل مشاجرات و درگيري هاي قبيله اي (كه به خاطر برتري جويي و مجد و علو قبايل نسبت به يكديگر ايجاد مي شد) انجام وظيفه مي كرده اند كه از جمله آنها اكثم بن صيفي بن رياح، حاجب بن زرارة بن عدس تميمي و ابوعيينه تميمي بوده اند. [4] .

رسوبات اين خلق و خوي، در عصر خلافت علي عليه السلام نيز بوده است كه حضرت مي فرمايد:

«الله الله في كبر الحمية و فخر الجاهلية.» [5] .

از فخرفروشي به رسم جاهلي و تكبر برحذر باشيد.

تفاخر و تكاثرطلبي عرب جاهلي به جايي رسيد كه دو قبيله بني سهم و بني عدنان به قبرستان رفتند و قبرها را نيز شمردند!

آلوسي مي نويسد:«بنوسهم و بنوعدنان نسبت به يكديگر فخرفروشي مي كردند و هر طايفه از آنها مي گفت:«نحن اكثر سيدا و اعظم رجالا و اعز نفرا.» وقتي طايفه عدنان غلبه كرد بني سهم به شمارش مرده ها پرداختند و از اين طريق كثرت خودشان را اثبات


كردند. و آيه شريفه ي «الهكم التكاثر حتي زرتم المقابر» [6] به همين معنا دلالت مي كند. [7] .

برخي از مورخان همانند هشام بن كلبي و ديگران اين جريان را درباره قبيله بني حارثه و بني حارث دانسته اند كه در نتيجه فرقي نمي كند. اصل جريان به گواهي قرآن كريم صادق است.

امير بيان علي عليه السلام درباره ي تكبر و غرور توانگران مي فرمايد:

«و اما الاغنياء من مترفة الامم، فتعصبوا لاثار مواقع النعم، فقالوا:«نحن اكثر اموالا و اولادا و ما نحن بمعذبين» [8] .

و اما ثروتمندان عياش ملت ها، تعصباتشان و كبرشان به واسطه زر و زيور و دارايي آنهاست چنانكه خود مي گفتند:«ثروت و فرزندان ما از همه بيشتر است و هرگز مجازات نمي شويم.»

و محكم ترين دليل در كبر و غرور توانگران عصر جاهلي كلام خداي سبحان است كه مي فرمايد:

«و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا اهولاء من الله عليهم من بيننا» [9] .

و همچنين ما برخي را به برخي ديگر (اغنيا را به فقرا) بيازموديم تا آنكه (به طعنه و مسخره و انكار) گويند: آيا اين فقيران را خدا در ميان ما منت گذارده و (به نعمت ايمان برتري داده است؟!)

براي آنها غير قابل تصور بود كه خداوند متعال افراد فقير و ضعيف را مورد عنايت و لطف خود قرار دهد؛ چنان كه مترفين و زرداران عصر حضرت نوح عليه السلام به او گفتند:

«انؤمن لك و اتبعك الارذلون» [10] .

آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالي كه افراد پست و بي ارزش از تو پيروي كرده اند؟!


انتم معشر العرب علي شر دين و في شر دار... و تسفكون دمائكم و تقطعون ارحامكم. [11] .


پاورقي

[1] نمل (27)، آيه‏ي 15، ستايش از آن خداوندي است که ما را بر بسياري از بندگان مؤمنش برتري بخشيد.

[2] بلوغ الارب في معرفة احوال العرب، محمد شکري الالوسي، ج 1، ص 278.

[3] همان، ص 344 - 287.

[4] همان، ج 1، ص 308.

[5] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 192.

[6] تکاثر، آيات 2 - 1، افزون طلبي (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده است. تا آنجا که به ديدار قبرها رفتيد (و قبور مردگان را برشمرديد و به آن افتخار کرديد.).

[7] بلوغ الارب، ص 279.

[8] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 192.

[9] انعام (6)، آيه‏ي 53.

[10] شعراء (26)، آيه‏ي 111.

[11] نهج‏البلاغه، خطبه 26، اي توده‏هاي عرب، شما بدترين آيين را داشتيد و در بدترين ديار مي‏زيستيد... خون يکديگر را مي‏ريختند و پيوند خويشاوندي را مي‏گسستيد.