بازگشت

نا آگاهي و جهالت توده مردم


آسيب مهم ديگر كه بطور گسترده مردم دچار آن بودند و كاملا هم رواج داشت و به گونه هاي متفاوت بين مردم شايع بود، جهل بيش از حدي بود كه بر مردم حاكم بود كه معاويه در اين آسيب (جهل) نقش زيادي داشت. مسعودي درباره ي جهل مردم زمان امام (ع) مي گويد: «از پير مردي سئوال شده بود: علي كيست؟ وي گفت: پدر فاطمه پرسيدند: فاطمه كيست؟ گفت: زوجه پيغمبر (ص) دختر عايشه خواهر معاويه و علي همان كسي بود كه در جنگ حنين با رسول الله جنگ كرده است». [1] .

اين بخوبي نمايانگر آن است كه واقعا چقدر ناداني حاكم بوده كه حتي مردي مسن علي را نمي شناسد كه چه كسي بوده است.

درد ديگر مردم بي دردي و همج الرعاع بودن آنهاست. آنها به اين درد بي درمان بطور وسيع دچار بودند. برايشان مهم نبود كه در اطرافشان چه مي گذرد. هر چه كه دستور داده مي شد همان را انجام مي دادند و به درست و نادرست بودن آن اصلا فكر نمي كردند. حضرت روز عاشورا به اين آسيب اشاره مي كند و در يكي از خطبه هايشان چنين مي گويد: «تبا لكم ايها الجماعة و ترحا.» اي گروه هلاكت باد شما را و مرده باد اين جمعيت را كه در اينجا فراهم شده اند براي كشتن من و بدبختي و رسوايي خويش «حين اسرتصرختمونا و الهين فاصرخناكم مرجغين» مگر نه شما همان مردمي هستيد كه يك ماه پيش از اين ناله هاي شما از محيط عراق و كانون عراق يعني كوفه بلند بود كه ما يزيد بن معاويه را به عنوان رهبر نمي شناسيم و ما آمديم و به ناله شما پاسخ مساعد داديم، حالا چه مي كنيد. اين نكته را توجه كنيد «سللتم علينا سيفا لنا في ايمانكم و حششتم علينا نارا اقتدحناها علي عدونا و عدوكم» مي دانيد حسين بن علي را با چه قدرتي مي كشيد مي دانيد رادمردان و تربيت كنندگان و بزرگترين سربازان فداكار صميمي اسلام را با چه شمشيرهايي كه ما به دست شما داديم به رخ ما كشيده ايد و همان آتشي را كه ما برافروخته ايم براي دشمن خود و دشمن شما همان آتش را اكنون براي سوزانيدن و از بين بردن ما به كار مي بريد. «فاصبحتم البا لأعدائكم علي اوليائكم» سخن حسين بن علي (ع) اين است كه اين يزيد بن معاويه كه امروز خليفه شما مسلمين است اين شخص دشمن شماست نه دوست شما، و شما مردمي كه تشخيص را از شما گرفته اند و نمي توانيد دوست و دشمن خود را از هم جدا كنيد نمي توانيد حافظ منافع و مضيع منافع خود را بشناسيد همه تان يكدست و يكداستان شده ايد عليه دوستان و به نفع دشمنان خود. «بغير عدل افشوه فيكم» بي آنكه عدل و دادي در ميان شما اظهار كرده باشند «و لا امل اصبح لكم فيهم» و بي آنكه راستي اميدي و آروزيي به آنها داشته باشيد» [2] .

امام (ع) با زيبايي تمام اين آسيب را حقيقتا براي آنها ظاهر مي كند آنجا كه مي فرمايد شما كساني هستيد كه تشخيص را از شما گرفته اند و نمي توانيد دوست و دشمن خود را تشخيص دهيد يعني چه اين جمله؟ يعني شما چشم و گوش بسته مثل گوسفند به هر طرف كه هدايتتان كنند بي چون و چرا مي رويد و هيچ اختياري از خود نداريد و كوركورانه مجري مطيعي هستيد اين است درد بي درماني كه همه چشم و گوشها را بسته است و امام از آن مي نالد و مي فرمايد شما يك ماه پيش به من نامه نوشتيد چگونه به اين زودي تغيير يافتيد.


پاورقي

[1] مروج الذهب ج 33:3.

[2] گفتار عاشورا - انتشار - تهران - مهر 60 -ص 166 - 167.