بازگشت

سروش خونبار آزادي






سر سلسله مردم آزاد حسين است

آن كس كه در اين ره سر و جان داد حسين است



مردي كه چو كوهي به بر تيشه بيداد

دامن به كمر برزد و استاد حسين است



درسي به بشر داد به دستور الهي

درسش عملي بود نه كتبي نه شفاهي



آئين يزيدي كه بري بود ز انصاف

ننمود به تطميع و به تهديد گواهي



در معركه، دشمن چو به او خط امان داد

رد كرد و خروشان شد و در معركه جان داد



ننهاد به زنجير ستم گردن تسليم

حنجر به بر خنجر بيدادگران داد



مردانه در اين مرحله بگذاشت قدم را

بر ضد ستمكار برافراشت علم را



با نيروي يزداني و با دست خدايي

بشكست به هم قدرت بيداد و ستم را



اعلاميه از قتلگه كرب و بلا داد

با زينب سجاد سوي شام فرستاد



اين جمله ز خون بود در آن نشريه مسطور

بايد بشر از قيد اسارت بود آزاد



او كرد به نوع بشر اين قاعده تعليم

كاندر ره آزادگي از جان نبود بيم



ديگر نهراسد ز ستمكار، ستمكش

مظلوم به ظالم نكند كرنش و تعظيم



مردم همه با ظالم و كافر بستيزند

پوينده ره حق و ز ناحق بگريزند



كوبند همي سنگ الم بر سر بدخواه

بر فرق تبه كار همي خاك بريزند



اين نكته صريح است و بديه است و محقق

چيره نشود حق كش و كشته نشود حق



بيدادگران را اثري نيست به عالم

زنده است حسين بن علي آن حق مطلق [1] .




پاورقي

[1] حسين پيشواي انسانها، ص 36 - 33.