بازگشت

جلوه هاي احيا


آري، نهضت خونين كربلا و قيام شكوهمند اباعبدالله (ع) از شورانگيزترين و حماسي ترين و در عين حال از رقت بارترين و فجيعترين حوادث تاريخ بشري است. جلوه هاي ايثار و رشادت، كرامت و شجاعت و فريادهاي جانكاه و افشاگرانه و نواي دلسوز و بيدارگرانه اي كه به دست سرور و سالار شهيدان و ياران باوفايش در صحراي نينوا به نمايش گذاشته شد، از يك سو ستمگريها، بي دينيها و ددمنشيهاي امويان و پيروانشان را بر ملا ساخت، و از ديگر سوي وجدان انسانهاي غافل و فريب خورده و به خواب رفته آن روز را بشدت لرزاند و بيدار كرد! بدين سان بذر احياي دين و روشنگري به دست حسين (ع) در دشت غاضريه پاشيده، و با خون سرخ خود و اصحاب ايثارگرش آبيار شد و به سرعت در همان غروب عاشورا جوانه زد و كم كم به بار نشست. عكس العملها و اعتراضها و انقلابها به صورتهاي مختلف از همان سرزمين آغاز شد. در غروب عاشورا زني از قبيله بكربن وائل كه شوهرش جزء سپاهيان عمر سعد بود، هنگامي كه ديد لشكر عمر سعد به سوي خيمه ها و خاندان حسين هجوم بردند و به غارت نمودن آنها پرداختند، شمشيري به دست گرفت و آمد مقابل خيمه ها ايستاد و فرياد زد: اي خاندان بكر! آيا جامه هاي دختران رسول الله غارت مي شود (و شما مي نگريد)؟! فرماني جز فرمان خدا نيست، براي انتقام از خونهاي رسول خدا قيام كنيد. [1] .

وقتي حضرت زينب (ع) آن ناله هاي جانسوز را در كنار بدن قطعه قطعه شده برادر سر داد، تمامي دوست و دشمن گريه كردند. [2] در كوفه نيز خطابه آتشين و تاريخي او كاخ پوشالي ابن زياد را به لرزه درآورد و كوفه را زير و رو كرد. [3] .

ابن زياد به مسجد آمد و خواست خبر پيروزي خود را به مردم كوفه برساند! در آنجا نسبت به ساحت مقدس اميرالمؤمنين (ع) و امام حسين (ع) اسائه ادب كرد! عبدالله بن عفيف ازدي كه از ياران اميرالمؤمنين (ع) بود فرياد زد: اي دشمن خدا! دروغگو تويي و پدرت و آن كس كه تو را به حكومت گمارد و پدر او! پسر مرجانه! فرزندان پيامبران را مي كشي و بر منبر به جاي راستگويان مي نشيني! [4] .

امام سجاد بزرگترين پيام رسان نهضت كربلا در كنار كاخ يزيد، چنان خطبه ويرانگري ايراد كرد كه يزيد، رسوا و مفتضح شد و از ترس شورش مردم سريعا اهل بيت را (ع) به مدينه فرستاد. [5] .

عبدالله بن عباس شاگرد بزرگ مكتب اميرالمؤمنين (ع) نامه بسيار داغ و تند و منشور جاويد خود را به يزيد نوشت و هر چه خواست به يزيد گفت و تمام جنايات او را افشا كرد و يزيد رسوا را رسواتر كرد. [6] .

برخي از خود امويان و بعضا دوستان يزيد، كه داراي وجداني نسبتا آگاه بودند بر ضد يزيد شوريدند! وقتي سرهاي مقدس شهدا را داخل مسجد شام بردند يحيي بن حكم - برادر مروان بن حكم - به سپاهيان يزيد گفت: بين شما و محمد (ص)، روز قيامت جدايي افتاد، من هرگز با شما در كاري شكرت نخواهم كرد! آنگاه برخواست و از مسجد بيرون رفت. [7] .

همين يحيي بن مروان وقتي سرهاي شهدا را نزد يزيد ديد، شعري بدين مضمون سرود: فرزندان سميه بايد به شماره ريگهاي بيابان باشند، ولي خاندان مصطفي امروز نسلي نداشته باشد! يزيد محكم به سينه او زد و گفت: خاموش باش! [8] .

حتي كار به جايي رسيد كه داخل كاخ يزيد بر ضد وي شدند و از نهضت خونين حسين (ع) دفاع كردند؛ به گونه اي كه يزيد ناچار شد خود را با جو كاخ وفق دهند و علي الظاهر اظهار پشيماني كند! هند همسر يزيد از ماجرا مطلع شد و بر يزيد شوريد! روسري به سر كرد و از درون كاخ بيرون آمد و گفت: اي اميرالمؤمنين اين سر حسين پسر فاطمه دختر رسول خداست؟!! يزيد گفت: آري! برايش گريه يكن و بر پسر رسول خدا عزاداري نما! [9] .

عثمان بن عبيدالله برادر عبيدالله بن زياد گفت: به خدا سوگند! دوست داشتم تمامي فرزندان زياد تا روز قيامت ذليل شوند ولي حسين كشته نشود!

[10] .

مرجانه مادر ابن زياد به او گفت: اي خبيث! فرزند رسول خدا را كشتي! به خدا قسم هرگز روي بهشت را نمي بيني!! [11] .

عبدالله بن عمر اعتراض خود را به يزيد چنين نوشت:

«غم و اندوه، بزرگ و مصيبت، عظيم شد و حادثه تلخ بسيار بزرگ در اسلام رخ داد!! و روزي همانند روز كشته شدن حسين دردناك نيست!!» [12] .

همچنين ده ها مورد ديگر كه اين مختصر، ذكر آنها را برنمي تابد.

گر چه امويان و خصوصا مروانيان، كه تيره اي از آنان بودند، بعد از شهادت حسين بن علي (ع) نيز بيش از شصت سال حكومت كردند، ليكن اين از مسلمات تاريخ اسلام است كه پس از واقعه كربلا نهضتهاي بيدارگرانه يكي بعد از ديگري شروع شد و توده مسلمانان غافل، آگاه شدند و كفر و نفاق بني اميه بر همگان آشكار گرديد و مردم دانستند اسلام آن نيست كه از حلقوم مبلغان مزدور اموي پخش مي شود. حساب اسلام براي هميشه از خلفا و حكام جدا شد و معلوم گرديد بين اسلام و اعمال خلفا و سلاطين فرسنگها فاصله است. تزلزل شكننده اي در اركان نظام امويان رخ داد؛ به گونه اي كه بني اميه با آن محكم كاريهايي كه معاويه كرده بود و طبعا انتظار بود كه صدها سال و ده ها قرن بر اريكه قدرت بمانند، چندان زماني نگذشت كه طومار ننگين سلطنت آنها درهم پيچيد و براي هميشه برچيده شد!

حسين پيشواي شهيدان و سرور آزادگان با انقلاب خونين خود جلوي نابودي حق و ترويج باطل را گرفت و درخت اسلام را كه پس از نيم قرن داشت خشك مي شد با نثار خون سرخ خود آبياري كرد و بدان حيات ابدي بخشيد؛ امويان كه با دسيسه ها و حيله هاي شگفت توانستند فرزند رسول خدا (ص) و جگر گوشه وي را بكشند، با نهضت كربلا رسوا گشته و ريشه كن شدند و براي هميشه به زباله دان تاريخ رفتند!

سلام و درود خدا و رسول خدا و تمامي انبيا و اوصيا و صالحان و شهيدان، از اولين تا آخرين، بر روح بلند و بزرگ تو اي قافله سالار آزادگان، و اين سيدالشهداي دوران، و اي احياگر اسلام، و اي بيدارگر مسلمانان، و اي افتخار هاشميان، و اين حقيقت جاويدان!


پاورقي

[1] لهوف سيد بن طاووس، ص 55؛ بحارالانوار، ج 45 ص 59.

[2] لهوف سيد بن طاووس، ص 56؛ بحارالانوار ج 45 ص 59.

[3] لهوف سيد بن طاووس، ص 62؛ بحارالانوار ج 45 ص 109.

[4] ارشاد شيخ مفيد، ج 2 ص 117؛ کامل ابن‏اثير، ج 3 ص 297.

[5] بحارالانوار، ج 45 ص 137؛ نفس المهموم، ص 449.

[6] براي اطلاع از اين نامه تاريخي رجوع شود به تاريخ يعقوبي، ج 2 ص 247؛ کامل ابن‏اثير، ج 3 ص 318؛ تذکرة الخواص، ص 275.

[7] تاريخ طبري، ج 4 ص 356؛ کامل ابن‏اثير، ج 3 ص 301.

[8] تاريخ طبري، ج 4 ص 352؛ کامل ابن‏اثير، ج 3 ص 301.

[9] تاريخ طبري، ج 4 ص 356؛ کامل ابن‏اثير، ج 3 ص 298.

[10] تاريخ طبري، ج 4 ص 357.

[11] تذکرة الخواص، ص 259.

[12] نهج الحق، ص 356.