بازگشت

اسارت اهل بيت


پس از شهادت اباعبدالله الحسين عليه السلام و ارسال سرهاي شهيدان به كوفه، عمر بن سعد در روز يازدهم محرم، بر كشته هاي خويش نماز گزارد و آنان را دفن نمود، ولي بدن مقدس شهيدان را در بيابان كربلا رها كرد. آنگاه دستور داد زنان، كودكان و بازماندگان واقعه عاشورا را اسير كرده و به كوفه ببرند. هنگام خروج از سرزمين كربلا به خواسته اسيران و يا به دستور عمر بن سعد جهت تازه كردن داغ اسيران و عزيز از دست دادگان، آنان را از كنار پيكرهاي شهيدان عبور دادند.

چون كجاوه هاي بي محمل به قتلگاه رسيدند، اسيران مظلوم اهل بيت عليه السلام از فراز كجاوه ها خود را به زمين انداختند و به سوي شهيدان غرقه به خون خويش شتافتند.

هر كس بدن شهيدي را در برگرفت و بر او مويه و سوگواري كرد و سپس از او خداحافظي نمود، ولي سوگواري و گريستن سكينه بر پدرش امام حسين عليه السلام و نحوه خداحافظي اش، سنگ خاره را آب مي كرد. [1] هم چنين عمه اش زينب كبري عليهاالسلام با اندوه و دل شكسته از شهيدان، به ويژه بدن مقدس برادرش امام حسين عليه السلام خداحافظي كرد. اين آخرين ديدار آنان با بدن عزيزانشان بود.

راوي گفت: به خدا سوگند فراموش نمي كنم زينب دختر علي عليه السلام را آن هنگام كه بر برادرش مويه مي كرد و با صداي غمگين و دلي داغدار، خطاب به جدش محمد مصطفي صلي الله عليه و آله مي گفت: اي محمد، كروبيان بر تو درود فرستادند! اين حسين توست كه با اعضاي پاره در خون خويش آغشته است. اين دختران تواند كه آنان را اسير كرده اند. اي محمد، اين حسين توست كه به دست زادگان زنا كشته شده و پيكر مطهرش بر روي خاك افتاده است و باد صبا بر او خاك و غبار مي افشاند. اي محمد، اين حسين توست كه سرش را از قفا بريده اند و عمامه و رداي او را ربوده اند و...

مرحوم محتشم كاشاني، زبان حال زينب كبري عليهاالسلام را چنين به نظم درآورده است:



پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول

رو در مدينه كرد كه: يا ايهاالرسول



اين كشته فتاده به هامون حسين توست

وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست



اين نخل تر، كز آتش جان سوز تشنگي

دود از زمين رسانده به گردون حسين توست



اين ماهي فتاده، به درياي خون كه هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست



اين غرقه محيط شهادت كه روي دشت

از موج خون او شده گلگون حسين توست



اين خشك لب فتاده دور از لب فرات

كز خون او زمين شده جيحون، حسين توست



اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك او آه

خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست



اين قالب طپان كه چنين مانده بر زمين

شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست [2] .



پس از آن اسيران را به كوفه و از كوفه به شام بردند تا بدين صورت، قدرت نمايي كرده و پيروزي خود را به مردم بنمايانند، ليكن غافل از اين كه انقلاب امام حسين عليه السلام از دو بخش تشكيل يافته بود، بخشي كه به وسيله امام حسين عليه السلام و ياران فداكارش تا عصر عاشورا به پايان رسيد و بخشي ديگر از سوي امام زين العابدين عليه السلام، زينب كبري عليهاالسلام و ديگر اسيران مي بايست اجرا شود.

بخش دوم نيز، همانند بخش اول بسيار موفقيت آميز بود، زيرا حقانيت و مظلوميت اهل بيت عليه السلام و جنايت بني اميه و عوامل ستم پيشه آنان، از طريق اسيران با اطلاع ملت خواب زده رسيد و آنان را از خواب غفلت بيدار و به وظايفشان آشنا كرد، بذر حقيقت جويي را در سراسر عالم اسلامي افشاند و همگان را براي احقاق حق و زدودن باطل فرا خواند.

اين بخش از نهضت حسيني، ماجراي مفصل و طولاني دارد كه در نوشتار حاضر نمي گنجد و نياز به نوشتار ديگري دارد.


پاورقي

[1] همان.

[2] ديوان مولانا محتشم کاشاني، ص 283.