بازگشت

ماه محرم- سال دويست و دوم هجري قمري


بيعت مخالفان مامون با ابراهيم بن مهدي عباسي.

پس از آن كه سپاهيان مامون به فرماندهي حس بن سهل (ذوالرياستين) بر سپاهيان برادرش امين پيروز شده و امين را به قتل رساندند و تمام مناطق تحت اختيار او را در استيلاي مامون قرار دادند، در برخي از شهرهاي حجاز، يمن و عراق شورش هايي بر ضد عباسيان به وقوع پيوست و در بسياري از اين نهضت ها، علويان رهبري مردم را بر عهده داشتند. مامون عباسي براي خاموش كردن شورش ها واز ميان بردن نهضت هاي مردمي، از امام رضا عليه السلام كه جانشين پدرش امام موسي كاظم عليه السلام بود و مورد احترام همه شيعيان و علويان بود، دعوت كرد به خراسان سفر كند و در امر حكومت وي را ياري دهد. امام رضا عليه السلام از همكاري با حكومت غير مشروع خودداري مي كرد ولي با اجبار و اكراه، مجبور به هجرت به سرزمين خراسان و پيوستن به مامون در «مرو» [1] شد. در آن جا مامون در ظاهر به امام عليه السلام پيشنهاد خلافت را داد ولي امام عليه السلام امتناع نمود. سرانجام پس از اصرار و تاكيد فراوان مامون، امام عليه السلام را ولايت عهدي مامون را پذيرفت.

در آن هنگام، فضل بن سهل، زمام كشوري خلافت مامون را عهده دار بود و برادرش حسن بن سهل (ذوالرياستين) با سپاهيان بي شمارش بر عراق و ايران حكومت داشت و فرماندهي مقام لشكري مامون را عهده دار بود. در حقيقت، حكومت مامون به دست فضل و حسن اداره مي شد.

اين گونه روي كردهاي مامون نسبت به امام رضا عليه السلام، فضل و حسن، موجب گرديد كه عباسيان و طرفداران آنان در بغداد، بر ضد مامون شورش ‍ كرده و خواهان خلع وي از خلافت و جايگزيني شخص ديگري از بني عباس و استحكام حكومت عباسيان شدند. در اين ميان بيش از همه ابراهيم بن مهدي، منصور بن مهدي، مطلب بن عبدالله بن مالك سندي بن شاهك، نصير، و صيف، صالح و اسحاق بن موسي پافشاري مي كردند.

سرانجام با برپا كردن جو عمومي بر ضد مامون، وي را در بغداد از خلافت خلع كرده و ابراهيم پسر مهدي عباسي را به خلافت برگزيدند و با وي بيعت كرده و وي را به «المبارك» ملقب ساختند.

در اين هنگام، مامون به همراه امام رضا عليه السلام و فضل بن سهل و ساير بزرگان حكومتي در خراسان بوده و از شورش عباسيان در عراق بي خبر بودند. حسن بن سهل در عراق با شورش گران و ياغيان مبارزه مي كرد و اين گونه اخبار را به برادرش فضل بن سهل در خراسان مي رسانيد و اين دو، تلاش مي كردند كه مامون را از اين وقايع بي خبر نگه دارند. ابراهيم بن مهدي پس از آنكه در بغداد بر مسند خلافت نشست، بر مداين و كوفه نيز نيرو فرستاد و اين مناطق را از دست سپاهيان حسن بن سهل بيرون آورد.

ميان سپاهيان حسن بن سهل و سپاهيان ابراهيم بن مهدي، مدتي در بغداد و جنوب عراق جنگ و گريزي برقرار بود، ولي سرانجام زيادي لشكر مامون و تدابير و مديريت رزمي حسن بن سهل، موجب شكست سپاهيان ابراهيم بن مهدي گرديد. وي پس از پراكنده شدن نيروهايش، در تاريكي شب از مداين گريخت و ديگر كسي وي را نديد.

به اين ترتيب، مخالفان مامون بار ديگر طعم تلخ شكست و سرافكندگي را پذيرا شده و به ناچار بيعت با مامون را تجديد كردند. [2] .

اين ماجرا با آن كه با پيروزي سپاهيان مامون به پايان رسيده بود، ولي زنگ خطري براي مامون بود كه دوري وي از دارالخلافه بغداد، طمع رقيبان وي از بزرگان بني عباس را بر مي انگيزاند و احتمال تكرار جرياناتي همانند جريان ابراهيم بن مهدي، بعيد نخواهد بود.

به همين جهت، مامون از خراسان به قصد بغداد عزيمت كرد و پس از مدتي وارد بغداد شد. ولي پيش از رسيدن به عراق، هم فضل بن سهل و هم امام رضا عليه السلام را به طور ناجوانمردانه در بين راه به قتل رسانيد.


پاورقي

[1] شهر «مرو» در آن روزگار مقر حکومت مامون در شمال خراسان بود. هم اکنون در کشور ترکمنستان قرار داشته و به زبان محلي «ماري» خوانده مي شود.

[2] نک: تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 383.