بازگشت

ماه محرم- سال يكصد و بيست و هفتم هجري قمري


آغاز جنبش عبدالله بن معاويه جعفري بر ضد مروانيان. [1] .

عبدالله بن معاوية بن عبدالله بن جعفر طيار عليه السلام، در اواخر حكومت مروانيان در كوفه بر ضد آنها قيام نمود. اهالي كوفه و شيعيان اين شهر كه شاهد ضعف عبدالله بن عمر بن عبدالعزيز، عامل مروانيان در اين شهر بودند، عبدالله بن معاويه را تقويت كرده و نيروي رزمي و سلاح جنگي در اختيارش گذاشته و او را از جهت سياسي و اقتصادي نيز كاملا پشتيباني مي نمودند. وي در اندك مدتي بر كوفه استيلا يافت و پس از آن به مداين تاخت و آن جا را نيز از چنگ مروانيان خارج ساخت و سپس عازم حيره شد و مجددا با نيروهاي عبدالله بن عمر، درگير گرديد، ولي اين بار متحمل شكست شد و به ناچار به سوي كوفه عقب نشيني كرد. [2] .

عبدالله بن عمر براي تعقيب وي به سوي كوفه هجوم آورد و او را از كوفه نيز بيرون راند. عبدالله بن معاويه به سوي مداين رفت و در آنجا، نيروهايش را سازمان دهي كرد و مخالفان بني اميه و هواداران اهل بيت عليه السلام را براي ادامه نبرد تجهيز و تشويق مي كرد. وي، اين بار با تغيير تاكتيك جنگي، اهدافش را متوجه ايران كرد. بدين جهت به سوي جبال و مناطق ايران پيش ‍ تاخت و شهرهاي حلوان، قومس (سمنان)، اصفهان و مناطق مركزي ايران به تصرف خويش درآورد و شهر اصفهان را مقر حكومت خويش قرار داد.

وي پس از تحكيم نسبي حكومت خويش در اصفهان، منطقه جنوبي آن، يعني اصطخر، شيراز و كرمان را نيز از چنگ مروانيان بيرون آورد و حكومت هاشمي را در بخش اعظم ايران جاري ساخت.

در اين هنگام كه مروان بن محمد، معروف به مروان حمار با انقلاب ها وي قيام هاي گوناگوني از سوي عباسيان، علويان و جعفريان مواجه شده بود و عمده اين جنبش ها از عراق آغاز و به مناطق ديگر گسترش مي يافت، يزيد بن عمر بن هبيره را به حكومت عراق منصوب كرد، تا با درايت جنگي وي بتواند بر اوضاع عراق و ايران تسلط كامل يابد. يزيد بن عمر پس از تسلط بر عراق، سپاهي به فرماندهي نباته كلابي براي نبرد عبدالله بن معاويه به سوي جنوب غربي ايران گسيل داشت.

سپاه نباته در شهرها و مناطق مختلفي از ايران با سپاهيان عبدالله بن معاويه درگير شدند و آنان را به شكست و عقب نشيني وادار ساختند.

آنان، شهرهاي اصطخر، شيراز، كرمان، قومس و اصفهان را از تسلط عبدالله بن معاويه خارج ساخته و پيروان و سپاهيانش را از اين مناطق بيرون راندند.تعداد زيادي از سپاهيان عبدالله بن معاويه در جريان درگيري ها كشته شده، تعدادي ديگر اسير و بقيه پراكنده شدند.

عبدالله بن معاويه با تعدادي از نزديكان خود از فارس به خراسان گريخت و اميدوار بود كه ابومسلم خراساني كه در آن هنگام در خراسان بر ضد بني اميه قيام كرده بود و مردم را به «الرضا من آل محمد صلي الله عليه و آله» دعوت مي كرد، با وي به عنوان فردي از اهل بيت صلي الله عليه و آله بيعت كند، و يا حداقل او را در برابر نيروهاي نباته كلابي ياري دهد. ولي ابومسلم و عامل او در هرات، به نام مالك بن هيثم نه تنها از عبدالله بن معاويه، استقبال نكرده، بلكه صحنه را بر او تنگ گرفتند. حاكم هرات به دستور ابومسلم، عبدالله و يارانش را دستگير و دربند نمود. پس از مدتي، همراهان عبدالله را آزاد كرده ولي عبدالله را ناجوان مردانه خفه كردند و پس از كشتن عبدالله بن معاويه، بر او نمازگزارده و در شهر هرات به خاك سپردند. [3] از آن پس، توجه مخالفان بني اميه، به سوي عباس معطوف گرديد.


پاورقي

[1] تاريخ الطبري، ج 7، ص 302.

[2] تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 186.

[3] همان، ص 195؛ تاريخ الطبري، ج 7، ص 302 و تاريخ خلفا، ص 691.