بازگشت

ماه محرم- سال يكصد و بيست و هفتم هجري قمري


كشته شدن خالد بن عبدالله قسري به دستور وليد بن يزيد.

هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموي) در زمان خلافت خود (كه از سال 105 تا 125 قمري، به مدت 20 سال ادامه داشت) تلاش نمود تا برادرزاده خود، وليد بن يزيد را از ولايت عهدي خويش عزل نمايد و به جاي او، فرزند خود را به اين مقام منصوب كند.

وي را برخي از درباريان و مقامات عالي رتبه كشوري، مانند خالد بن عبدالله قسري در اين تصميم، تشويق و تاييد مي كردند ولي برخي ديگر وي را از اين كار و عواقب خطرناك آن برحذر مي داشتند.

به هر حال، او در سال 125 قمري به هلاكت رسيد، ولي به آرزوي ديرين خويش دست نيافته بود. او موفق نشد، فرزندش را به جاي برادرزاده اش به ولايت عهدي برگزيند.

پس از مرگ او، وليد بن يزيد به عنوان يازدهمين خليفه اموي بر تخت خلافت تكيه زد. وي با اين كه، خلافتش بسيار كوتاه مدت بود، در همين مدت، نام نيكي از خود به جاي نگذاشت.

وليد، از خلفاي خشن، عقده گشا و انتقام گير بود. به همين جهت هنگامي كه به خلافت رسيد، تلاش زيادي به عمل آورد تا آن هايي كه هشام بن عبدالملك را در عزل او تحريك و تشويق مي كردند، به كيفري سخت دچار سازد.

خالد بن عبدالله قسري كه از عاملان و كارگزاران عالي رتبه هشام بن عبدالملك بود، مورد انتقام وليد قرار گرفت. وليد، وي را از تمامي مقام ها و پست هاي دولتي، عزل و نسبت به وي، بسيار بي اعتنايي مي كرد.

روزي، خالد بن عبدالله براي ديدار با وليد، به پادگان نظامي و محل استقرار نيروهاي رزمي كه خليفه در آن جا حضور داشت، رفت و درخواست گفت و گو با خليفه را نمود. ولي وليد، نسبت به وي بي اعتنايي كرد و حاضر نشد با وي هم سخن گردد.

پس از آن ماجرا، چندين روز گذشت و خالد نتوانست رضايت خليفه را جلب كند، تا اين كه روزي سر يحيي بن زيد را كه در خراسان قيام كرده و به دست عوامل جنايت كار خلافت به شهادت رسيده بود، به دمشق آورده و در مجلس وليد بن يزيد قرار دادند.

وليد بن يزيد، به شكرانه اين پيروزي و جنايت عاملان خود، بارعام داد و بزرگان و صاحب منصبان حكومتي و اجتماعي جهت عرض تبريك به نزد وي رفتند. خالد بن عبدالله نيز از اين فرصت استفاده كرد و جهت ديدار با خليفه به دربار رفت، وليكن دربانان مانع ورود وي شده و او را در بيروني نگه داشتند.

خالد به درباريان گفت: حال مرا مي بينيد كه توان راه رفتن و ايستادن در جايي را ندارم و بر روي تخت نشسته ام و غلامانم مرا به اينجا آورده اند، زودتر اجازه رفتنم بدهيد! به هر صورت اجازه ورود يافت و وارد بر وليد گرديد. در آن حال، وليد بر سفره اي رنگين نشسته و مشغول خوردن غذا بود.

وليد، همين كه خالد را ديد با ناراحتي از وي پرسيد: فرزندت يزيد كجاست؟

يزيد بن خالد قسمري از كساني بود كه بر ضد خلافت اموي اقدام به شورش ‍ نموده بود ولي شورش او سركوب و خود وي متواري شده بود.

خالد بن عبدالله گفت: نيروهاي هشام بر او هجوم آورده و او را با شكست و ناكامي مواجه نمودند و از آن پس، او راه خودش را گرفته و مشغول زندگي عادي خويش است.

گفت و گوي وليد بن يزيد و خالد بن عبدالله به درازا كشيد و سرانجام وليد با عصبانيت گفت: اي خالد، يا فرزندت را نزد من حاضر مي سازي و يا به جاي او جان تو را مي گيرم!

خالد در پاسخ او گفت: به خدا سوگند اگر فرزندم يزيد در پيش پايم باشد، وي را تسليم تو نخواهم كرد. تو هر چه مي خواهي بكن! وليد به غيلان، فرمانده نگهبانان خود دستور داد، خالد را دستگير و زنداني نمايد و او را به شدت شكنجه كند.

غيلان، وي را در غل و زنجير كرد و به سختي شكنجه و آزار نمود.

خالد بن عبدالله، در عين تحمل شكنجه ها حاضر نبود با احدي گفت و گو و درخواست شفاعت و عذر خواهي كند. غيلان به نزد وليد رفت و گفت: به خدا من كسي را شكنجه مي كنم كه هيچ حرفي نمي زند و از هيچ كس ‍ درخواستي نمي كند.

وليد گفت: حال كه چنين است، دست از او بردار و رهايش كن. اما يوسف بن عمر كه رقيب خالد بن عبدالله در دوران خلافت هشام بود و در خلافت وليد، يكه تاز ميدان سياست و از وزيران بلند پايه وليد بود، به نزد خليفه رفت و به وي گفت، من حاضرم خالد را به مبلغ پنجاه ميليون از تو خريداري كنم. وليد پذيرفت و خالد را به يوسف بن عمر تسليم كرد.

يوسف بن عمر در كمال ناجوان مردي، رقيب و همكار سابق خود را تحقير و شكنجه نمود و در حالي كه هنوز رمقي در بدن داشت، دست هاي، پاها، ران ها و سينه خالد را با سنگ سختي بشكست و وي را به طرز فجيعي به قتل رسانيد.

گفتني است: هنگامي كه وليد به خلافت رسيد، اسناد و مداركي از آرشيو دربار به دست آورد بود كه حكايت داشت بر اين كه خالد بن عبدالله از جمله كساني بود كه هشام را بر عزل وليد تحريك مي كرد، ولي يوسف بن عمر، وي را از اين كار باز مي داشت. به همين جهت وليد در عصر خلافت خود، به يوسف بن عمر، مقام بالاتري داد ولي خالد را با تحقير و سرافكندگي به قتل رسانيد.

براي كشته شدن خالد، گمانه هاي ديگري نيز ذكر شده است كه بيان آنها خالي از لطف نيست. از جمله اين كه خالد بن عبدالله در پنهان، از قيام يحيي بن زيد علوي در خراسان پشتيباني مي كرد. هم چنين گفته شده است كه وليد در هنگام مراسم حج، قصد داشت كه در پشت خانه خدا شراب بنوشد، ولي خالد وي را منع كرده بود. به هر تقدير، خالد بن عبدالله به فرمان وليد بن يزيد كشته شد و در حيره دفن گرديد. [1] .


پاورقي

[1] ألامامة و السياسة، ج 2، ص 151.