بازگشت

ماه محرم- سال شصت و پنجم هجري قمري


آغاز خلافت مروان بن حكم در شام.

پس از انصراف معاوية بن يزيد از خلافت و اعلان ناحق بودن حكومت بني اميه بر مسلمانان و لزوم بازگشت امر خلافت به مجراي واقعي خويش، خلافت مسلمانان، بي خليفه ماند و اصرار و تاكيد سران بني اميه و درباريان شام، در تصميم معاويه كه پس از هلاكت پدرش يزيد بن معاويه، تنها چهل روز به روايتي دو ماه بر تخت خلافت نشسته بود و از آن پس خود را كنار كشيد، تاثيري نداشت.

به همين جهت در امر حكومت، فروپاشي و از هم پاشيدگي عارض گرديد. در شام و نواحي آن، عاملان و حاكمان محلي اعلان خود مختاري كرده و هر كدام منطقه اي را در استيلاي شخصي خويش قرار دادند.

عبدالله بن زبير كه از اوائل حكومت يزيد بن معاويه در سال 60 قمري به مكه كوچ كرده بود و پس از شهادت امام حسين عليه السلام زمينه را براي رهبري خويش در قيام بر ضد بني اميه، مناسب ديده بود، از ضعف حكومت بني اميه و از هم پاشيدگي آن سود جسته و قيامش را در مكه فراگير كرد و علاوه بر تصرف اين شهر مقدس، تمامي نواحي حجاز، يمن و عراق را نيز در تصرف خود درآورد.

قدرت وي در يك مقطع چنان فراگير شده بود كه حتي برخي از عاملان نواحي شام و مصر نيز به او گرايش پيدا كرده و نامش را در خطبه هاي خويش مي آوردند.

مروان بن حكم كه از صاحبان نفوذان بني اميه و شيخ آنان در شام بود، خود را آماده مي كرد تا با عبدالله بن زبير بيعت كند و پايان رسمي خلافت امويان را اعلان نمايد. ولي عبيدالله بن زياد كه آن هنگام در شام زندگي مي كرد و هم چنين عمر بن سعيد بن عاص معروف به اشدق، مروان را براي تصاحب تخت خلافت وسوسه كرده و وي را براي پذيرش حكومت و خلافت، تطميع نمودند و به او قول دادند كه در اين امر، وي را از هر جهت كمك كنند. مروان بن حكم كه از سنين جواني، خواب خلافت را مي ديد و حكومت بر مردم را در سر مي پرورانيد، در اين اواخر عمر، زمينه را براي خود نمايي خويش آماده ديد و سرانجام خود را خليفه مسلمانان ناميد و از مردم اردن و سپس از ساير مناطق شام براي خويش بيعت گرفت.

اين واقعه در محرم سال 65 قمري در شام واقع گرديد. ضحاك بن قيس كه از عاملان و فرماندهان معاويه و فرزندش يزيد و از جنايتكاران عصر خود بود، در آن هنگام مصلحت خويش را در آن ديد كه به عبدالله بن زبير بپيوندد و از اين طريق چند صباحي ديگر به جنايت هاي خويش ادامه دهد. به همين جهت، پس از اعلام خلافت مروان بن حكم، ميان مروان و ضحاك، اختلاف و درگيري بالا گرفت و به نبرد خونيني تبديل شد و در اين نبرد، ضحاك بن قيس پس از يك عمر جنايت و خدمت به حاكمان جنايت كار بني اميه، سرانجام به دست سپاهيان بني اميه به هلاكت رسيد. هم چنين در اين نبرد هشتاد تن از اشراف شام كشته شدند. پس از شكست ضحاك بن قيس، زمينه براي تقويت حكومت مروان فراهم گرديد و عاملان شام، مصر و نواحي ديگر، به تدريج به سوي او تمايل پيدا كرده و اعلام حمايت كردند.

بدين ترتيب حكومت بني اميه از تيره سفيانيان به تيره مروانيان منتقل گرديد. گرچه مروان، چهارمين حاكم سلسله بني اميه است، ولي از سوي ديگر بنيان گذار حكومت مرواني است كه اعقاب او تا سال 132 قمري بر مسند حكومت باقي بودند.

حكومت مروان، كوتاه مدت و تنها از محرم سال 65 تا رمضان همان سال و بنا به روايت ابن خلدون از ذي قعده سال 64 تا رمضان سال 65 قمري بر اين مسند باقي بود و در رمضان سال 65 قمري به هلاكت رسيد و خلافت به فرزندش عبدالملك منتقل گرديد. [1] .


پاورقي

[1] نک: تاريخ الطبري، ج 5، ص 534؛ تاريخ خلفا، ص 572؛ و تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 39.